
بریدههایی از کتاب خانه خوانی
۲٫۹
(۱۹)
گذشته و آینده از طریق دو قابلیت خاطره و خیال در وضعیت اکنونمان حضور دارند.
باران
زندگی سخت ساده است و پیچیده نیز هم...
مارگوت بیکل
مروارید ابراهیمیان
همهٔ ماجراهای زندگی جایی اتفاق میافتند و در اصطلاح فضازمانی هستند. تناسب هر اتفاق و جای رخ دادنش باعث میشود به شکلی متفاوت در خاطر ثبت شود. گویی فضاها انتخاب میکنند چه خاطراتی را در خود نگه دارند و چه خاطراتی را نه. به این ترتیب، هر فضا جای مجموعهٔ مشخصی از خاطرات میشود و تفاوتِ جاها جنس خاطرهها را تغییر میدهد.
باران
گیاهان خانه، با تناوب ساده و روشنی که در عین پیچیدگی شاخوبرگشان دارند، در تجربهٔ زمانمند مکانها نقش مهمی بازی میکنند. تناوب و آهنگِ روزانه و سالانهٔ آنها ساکنان خانه را امیدوار میکند که اوضاع دوباره آرام خواهد شد، که به حالت قبلی باز خواهند گشت. به این ترتیب، گلوگیاه خانه تغییرات شهر و آدمها را کمرنگ میکند و همیشه یاد ساکنان میاندازد که هر چه شود، باز بهار میآید و تابستان و پاییز و زمستان.
باران
آنچه از دست میرود، برای ماهی، امکان فهم آب حین زندگی است و برای انسان، امکان فهم خانه حین تجربهٔ سکونت در آن.
باران
خاطره و خیال در وضعیت اکنونمان حضور دارند. این دو قابلیتْ تجربهٔ وجودی فرد در زمان حال را نه صرفاً به لحظهٔ قبل، که به زمانها و مکانهای بسیار بسط میدهد و عامل پیوندی میان اکنونِ او و قبل و بعدش برقرار میکند. معنای هر تجربهٔ تازه در نسبتش با خاطراتِ بسیار ساخته میشود و فرد با خیال خلاق خود مدام به دنبال افزودن به آن و یافتن امکانی تازه در خود برای تجربهای بهتر در آینده است. خاطره و خیال با اتساع وجودِ فرد به گذشته و آینده، هستی نقطهای او را در زمان و مکان بسط میدهند.
باران
امروز جریان اصلی تعریفکنندهٔ معنای خانهٔ «خوب» بازار تبلیغات مسکن و چیزهایی است که فروشندگان و واسطههای فروش دربارهٔ ساختمانشان میگویند. آنها ساکنان و خریداران را با انواع مصالح و تجهیزات و ویژگیهای فنی ساختمان راضی میکنند و گاهی با عباراتی مبهم از خوشنقشه یا نورگیر بودن خانه هم حرفی میزنند. اما خانهٔ خوب و هنرمندانه چیزی دارد که در این میان جایش بهکلی خالی است؛ همان نقشی که ساختمان در رویدادهای زندگی ساکنانش بازی میکند و سهمی که چون صحنهٔ نمایش در روایت روزها و شبهای آنها دارد.
باران
ترسْ موقعیت وجودیِ بیهمتایی است که در آن، احساسات انسان که با گذشته و آیندههای بسیاری مرتبطاند همزمان حاضرند. غلبه بر ترسها فرایندی سازنده است و چشمانداز وسیعتری از جهان پیش روی ما میگذارد.
باران
خانهٔ خوب و هنرمندانه چیزی دارد که در این میان جایش بهکلی خالی است؛ همان نقشی که ساختمان در رویدادهای زندگی ساکنانش بازی میکند و سهمی که چون صحنهٔ نمایش در روایت روزها و شبهای آنها دارد. این جنبهٔ هنرمندانه که بعدها فهمیدم متفکرانی آن را وجه بوطیقایی خانه مینامند
آلب
در بسیاری از موارد، درِ کوچه تمام روز باز بود و کوچه زمین بازی بچههای همسایه میشد. خاطرهٔ شهر برای این کودکان بسیار متفاوت بود با خاطرهٔ شهر برای کودکانی که بیرون را جایی ناامن و ـ در ذهنشانــــ بسیار دور از فضاهای درونی خانه میدانند و همواره از تهدیدهایش در هراساند.
سارا شاه
هیچچیز، هیچجا تازه نیست؛ تا بفهمیم که تازگی بهتمامی از ما و در ما است.
سارا شاه
پنجره و ایوان دو شکل متفاوتِ اتصال خانه به دنیای بیروناند. پنجره مرزی باریک است که ساکن خانه را داخل نگه میدارد و بیرون را فقط پیش چشمش میآورد اما ایوان تجربهای دیگر میسازد. ایوان بیرون و درون را یکجا و همزمان دارد. این مکانْ ساکنِ خانه را به مواجههٔ مستقیم با بیرون میبرد. ایوان هم داخل است و هم خارج؛ گوشهای برای تکیه دادن به خانه است.
سارا شاه
این مکان به سبب ارتباط عمیق میان آدمی و در و دیوارش «خانه«نامیده میشد
سارا شاه
پارهای حقایق دربارهٔ عشق (اروس) را فقط میتوان از طریق تجربهٔ شوری خاص در زندگی شخصی خود آموخت
سارا شاه
خانهٔ خوب و هنرمندانه چیزی دارد که در این میان جایش بهکلی خالی است؛ همان نقشی که ساختمان در رویدادهای زندگی ساکنانش بازی میکند و سهمی که چون صحنهٔ نمایش در روایت روزها و شبهای آنها دارد. این جنبهٔ هنرمندانه که بعدها فهمیدم متفکرانی آن را وجه بوطیقایی خانه مینامند
آلب
خانهٔ خوب و هنرمندانه چیزی دارد که در این میان جایش بهکلی خالی است؛ همان نقشی که ساختمان در رویدادهای زندگی ساکنانش بازی میکند و سهمی که چون صحنهٔ نمایش در روایت روزها و شبهای آنها دارد. این جنبهٔ هنرمندانه که بعدها فهمیدم متفکرانی آن را وجه بوطیقایی خانه مینامند
آلب
زیر آسمان شب، خیال دور میشود و خودی دیگر را در مکان و زمانی دیگر نشانمان میدهد. به این ترتیب آسمان شب کمکمان میکند از جایی تازه و دور از نگرانیهای آنوقت و آنجا دوباره به خود نگاه کنیم. شاید راز همیشه زیبا بودنِ این آینهٔ بینهایت هم همین باشد. مثل کسی است که همهچیز را میداند و روزهای غمانگیز و شاد زیادی دیده است. ما را با خود به اعماقی ناشناخته میبرد تا ببینیم هیچچیز، هیچجا تازه نیست؛ تا بفهمیم که تازگی بهتمامی از ما و در ما است. چنین تجربهای تا حدی جلوی نشخوار ذهنی را میگیرد؛ وقتی به صدایش گوش میدهیم که هر بار میگوید بزرگتر باش، دورتر را ببین، افق دیدت را بازتر کن تا ببینی هنوز چیز تازهای هست؟
کاربر ۶۵۳۹۱۳۲
ساختمان خانه همچون بدن ما بر خاطراتمان از زندگی اثر میگذارد و مانند آن ادراک ما از جهان را دستخوش تغییر میکند.
سارا شاه
خاطرات ما در خانه ساختاری مکانزمانی دارند و وقتی به خانه فکر میکنیم، آن را مثل حضوری پیوسته در جریان زندگی به یاد میآوریم
سارا شاه
گیاهان خانه، با تناوب ساده و روشنی که در عین پیچیدگی شاخوبرگشان دارند، در تجربهٔ زمانمند مکانها نقش مهمی بازی میکنند. تناوب و آهنگِ روزانه و سالانهٔ آنها ساکنان خانه را امیدوار میکند که اوضاع دوباره آرام خواهد شد
سارا شاه
تجربهٔ زیستهٔ آدمی در مکان صرفاً تجربهٔ اشیای جهان فیزیکی نیست، بلکه تجربهای توأم با معنا و خیال در باب چیزها است
سارا شاه
تجربهٔ مکان هیچگاه تجربهٔ فضایی محض نیست چون در واقع زیستجهان ما پر از معانی و حسهایی است که از درگیر بودن ما با مکان و حضور بدنمندمان در جهان نشئت میگیرند.
سارا شاه
حجم
۹۷۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۹۷۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان