بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلاغ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کلاغ

بریده‌هایی از کتاب کلاغ

نویسنده:کیارش نوشی
انتشارات:نشر فرازمین
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأی
۱٫۰
(۱)
نمیدانستم مقصدم کجاست؛ ولی مگر برای هر رفتنی باید مقصد داشت؟
ملیکا
خیال را نمی‌توان در هیچ کالبدی زندانی کرد.
ملیکا
از طرفی مجبور بودم و از طرف دیگر مشتاق. شاید هم اجبار سبب ایجاد شوق شده بود.
ملیکا
مگر تمام جنون‌ها ریشه در مرض یا ناپاکی دارند؟
ملیکا
و باز من ماندم و تنِ رنجورم. انگار که غمِ تمامِ تاریخ را بر روی شانه‌هایم ریخته بودند.
ملیکا
من در این تاریخِ شوم به کررات مُرده‌ام.
ملیکا
از خانه بیرون آمدم و قرنطینه را به اتمام رساندم؛ اما دیگر حتی یک کلاغ هم در شهر زنده نبود.
ملیکا

حجم

۴۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

حجم

۴۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان