بودا میگويد: نفرت هرگز علاج نفرت نيست. اين يك قانون ازلی است. ` من میگويم از راه دادن تاريكی هرگز نور برنمیآيد.
Saba_Radmehr
گلف هم مانند تجارت، مستلزم شهامت است، به اين شك نكن. پس تو هم بايد محاسبهی خطر را ياد بگيری. بديهی است كه برای انتخاب شدن نياز به يك گل ديگر نداشتی، پس خطر غيرضروری كردی. همينطور كه الان متوجه شدهای، اين يك اشتباه ذهنی بود.»
Saba_Radmehr
«خُب، از جهتی اين همان كاری است كه او كرد. با پيشبينی اينكه توپت داخل آب میافتد، ذهن تو را شرطی كرد، كاری كه خيلی شبيه طلسم كردن است. خيليها اين كار را میكنند. شايد خودشان متوجه نباشند، شايد حتی علاقهای به آن نداشته باشند. هميشه تعجب میكنم كه چهقدر مردم از قدرت كلام بیخبرند. در مورد تو، فقط چند كلمه از يكی از تماشاچيان كافی بود تا آرزوی يك عمرت را بهباد دهد.»
Saba_Radmehr
وقتی برای فكر و خيال گذشته نبود ــ آينده درست پيشرو بود! وقت خراب كردن پلهای پشتسر، به دوش كشيدن بار مشكلات و اميد به بهترينها رسيده بود.
Saba_Radmehr
«همزاد تو. تاريكیِ خودِ تو. اكثر مردم چون نمیتوانند آن روی تاريك خود را ببينند، قدرت بيشتری به او میدهند. زندگی اسرارآميزتر از آن است كه فكرش را میكنيم. آنچه میبينيم و درك میكنيم تنها بخش بسيار كوچكی از واقعيت است. ما خواب هستيم، گيج و منگ اينطرف و آنطرف میرويم و از آرزوها و خواستههای زيبا كور شدهايم. همزاد تو دائما تو را تعقيب میكند، مثل يك قاتل مزدور. میخواهد تو بميری، میخواهد نابود شوی. مثل يك خونآشام از اشك و خون و خوف لذت میبرد. خودش نمیتواند تو را بكشد ــ قدرت اين كار را ندارد ــ امّا برای آسيب زدن به تو از هيچ كاری دريغ نمیكند.»
Saba_Radmehr