بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده | طاقچه
تصویر جلد کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده

بریده‌هایی از کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده

۴٫۴
(۱۶۸۲)
شجاعت عذر موجهی برای حماقت نیست.
zee.kaph
کسایی که دوسشون داریم هیچ‌وقت واقعاً ما رو ترک نمی‌کنن هری. چیزهایی هست که مرگ نمی‌تونه لمس کنه. نقاشی... و خاطره... و عشق.
Ketab_baz
هری: اونا مردای بزرگی بودن، با نقص‌های بزرگ،
هری پاتر
آلبوس: اونا مردای خوبی بودن. هری: اونا مردای بزرگی بودن، با نقص‌های بزرگ، و می‌دونی چیه... اون نقص‌ها اونا رو بزرگ‌تر می‌کرد.
Mahsa
فکر می‌کنم یه جایی می‌رسه که باید انتخاب کنی می‌خوای چجور آدمی باشی.
می‌دونم از تکلیف و کتاب متنفری و ناامیدت نمی‌کنم، خودت اینو می‌دونی.
{ آیه راد } کتاب نخوان همیشگی :)
"حقیقت چیز زیبا و وحشت‌ناکیه، و باید با احتیاط باهاش برخورد کرد. "
zee.kaph
تو هر لحظه‌ی درخشان شادی یه قطره سم هست: دونستن این که درد برمی‌گرده. با کسایی که دوسشون داری صادق باش، دردت رو نشون بده. رنج کشیدن برای انسان مثل نفس کشیدنه.
همتاب
اگه یه کارو خوب بلد باشیم اون فهمیدن اینه که کجا ما رو نمی‌خوان.
کاربر ۱۳۶۵۲۷۱
کسایی که دوسشون داریم هیچ‌وقت واقعاً ما رو ترک نمی‌کنن هری. چیزهایی هست که مرگ نمی‌تونه لمس کنه. نقاشی... و خاطره... و عشق.
~Daniel~
فکر می‌کنم یه جایی می‌رسه که باید انتخاب کنی می‌خوای چجور آدمی باشی.
somaye
چیزای زیادی هم هست که درک کردن لازم داره
you broke my first:)
اونا مردای بزرگی بودن، با نقص‌های بزرگ، و می‌دونی چیه... اون نقص‌ها اونا رو بزرگ‌تر می‌کرد.
آدم
هری: عشق آدمو کور می‌کنه. ما هر دو سعی کردیم به پسرامون چیزی رو بدیم که خودمون نیاز داشتیم، نه اونا. ما انقد مشغول دوباره ساختن گذشته‌ی خودمون بودیم که امروز اونا رو خراب کردیم.
zee.kaph
آلبوس: پدر، ما کجاییم؟ هری: جایی که من زیاد می‌یام. آلبوس: اما این‌جا قبرستونه... هری: و اینم قبر سدریکه. آلبوس: پدر؟ هری: پسری که کشته شد... کریگ... چه‌قدر اونو می‌شناختی؟ آلبوس: خیلی نه. هری: منم سدریک رو زیاد نمی‌شناختم. اون می‌تونست برای انگلیس کوییدیچ بازی کنه. یا یه کارآگاه فوق‌العاده بشه. می‌تونست هر چیزی بشه. و حق با ایمسه... اونو دزدیدن. واسه همین زیاد می‌یام این‌جا. برای
آدم
شجاعت عذر موجهی برای حماقت نیست
⚽️ kaka ⚽️
بعید نیست به خاطر اهداف خودش ستاره‌ها رو جور دیگه‌ای ببینه
سودا
هیچ چیزی اونجا نیست که ازش بترسی.
Variable
هری: "حقیقت چیز زیبا و وحشت‌ناکیه، و باید با احتیاط باهاش برخورد کرد. "
شراره نورمحمدی
اسکورپیوس: اگه مردنم جلوی برگشتن ولدمورت رو می‌گیره حاضرم بمیرم.
Dorsa
من دیگه خودمو مسئول ناراحتی تو نمی‌دونم. حداقل تو یه پدر داری. من نداشتم.
m_army_7
آلبوس در یکی از کوپه‌ها را باز می‌کند و چشمش به یک بچه‌ی موطلایی تنها – اسکورپیوس – می‌افتد که کسی جز او در کوپه نیست. آلبوس لبخند می‌زند. اسکورپیوس هم لبخند می‌زند. آلبوس: سلام. این کوپه... اسکورپیوس: خالیه. فقط من هستم. آلبوس: عالیه. پس می‌شه ما... بیایم داخل... فقط یه کم... مشکلی نیست؟ اسکورپیوس: مشکلی نیست. سلام. آلبوس: آلبوس. ال. من... اسم من آلبوسه...
reza
اونا مردای بزرگی بودن، با نقص‌های بزرگ، و می‌دونی چیه... اون نقص‌ها اونا رو بزرگ‌تر می‌کرد.
missy (باحروف کوچک)
هری: ببین، تا وقتی تو خوش‌حال هستی چیز دیگه‌ای برام مهم نیست.
m_army_7
حالا وارد ناکجاآبادی با زمان متغیر می‌شویم. این صحنه تماماً جادویی است. تغییرات سریعی هم‌زمان با جا‌به‌جایی ما بین جهان‌ها رخ می‌دهد. صحنه‌ی واحدی وجود ندارد، بل‌که تکه‌ها و بریده‌هایی هست که پیش‌رفت مداوم زمان را نشان می‌دهد.
شراره نورمحمدی
چند لحظه سکوت کامل.
nazanin
چون... وقتی دراکو مالفوی باشی خیلی تنها هستی.
جادوگر‌ سلطنتی ...
هری/ولدمورت: تو رو نمی‌شناسم. تنهام بذار. او نفس عمیقی می‌کشد دلفی: من دختر شما هستم. هری/ولدمورت: اگه دخترم بودی تو رو می‌شناختم. دلفی نگاه ملتمسانه‌ای به او می‌اندازد دلفی: من از آینده اومدم. بچه‌ی بلاتریکس لسترنج و شما. من قبل از نبرد هاگوارتز تو عمارت مالفوی به دنیا اومد. نبردی که قراره شما توش شکست بخورید. من اومدم تا نجات‌تون بدم.
Maryam
آلبوس: همش تقصیر منه. جینی آلبوس را در آغوش می‌گیرد جینی: جالبه. پدرت هم فکر می‌کنه همش تقصیر خودشه. آدمای عجیبی هستین.
Shiva Ghazvini
هری: "حقیقت چیز زیبا و وحشت‌ناکیه، و باید با احتیاط باهاش برخورد کرد. "
M

حجم

۱۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۳ صفحه

حجم

۱۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۳ صفحه

قیمت:
رایگان