- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب یاغی
- بریدهها
بریدههایی از کتاب یاغی
۳٫۳
(۶۲)
کاش میدانستیم!
هر پرهیزکاری "گذشتهای" دارد!
وهر گناهکاری "آیندهای"!
قضاوت معنا ندارد!
راز
"آدم مغرور مانند کسی است که بالای کوه ایستاده و همه را کوچک میبیند! غافل از این که... مردم هم از پایین او را کوچک میبینند! "
راز
آدم وقتی یه لقمه بزرگتر از دهنش برمیداره برای... برای بدست آوردنش انقدر خردش میکنه تا بتونه بالاخره قورتش بده!
راز
حکایت ما آدما... حکایت دلامون... حکایت کفشاییه که اگه جفت نباشن هر کدومشون هر چی هم نونوار باشن باز تا عمر دارن لنگه به لنگه ان! کاش خدا وقتی خشت وگل آدما رو رو هم میچید و می آفرید، جفت هر کس و هم باهاش می آفرید، اون وقت این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها به اجبار، خودشون و جفت نشون نمیدادن…! امان از این دل... امان ازاین روزگار...
راز
وقتی که قضاوت نادرستی کنیم و
دنیا تمام تلاشش را کند تا
مارا درشرایط او قرار دهد!
تا به ما ثابت کند!
درتاریکی... همهٔ ماشبیه یکدیگریم!
"داستایوفسکی
راز
و چه خوش خیال است او!
"فاصله" را میگویم...
به خیالش که تو را از من دور کرده!
فقط به خیالش!
راز
"کاش بعضی مواقع میشد مردم و کنجکاویهایشان را دیگر نبینی! کاش نبود اصلا خصلتی به نام کنجکاوی که بخواهد روزی شود حرف بیارزش دهانشان وپشت سرمان کاهی شود به اندازه یک کوه! کوهی که فرو می ریخت تو را اگر به گوش خودت می رسید"
راز
علاقهها عوض میشه طی زمان...
Yasi
مهم نبود وقتی محیا زجرش بیشتر از من بود. درد من کم بود وقتی او پیش من درد میکشید! سوختن یک ذره بازویم چیزی نبود وقتی او با سیلی من صورتش میسوخت..
راز
اسم عشق که میآید آدم کور و کر و احمق میشود!
Yasi
نفس کشیدم... موهایم را بدتر!
Yasi
آن روزی که امیرطاها ایست قلبی کرده بود و همه مانیتور ها را ازش جدا کرده بودند دقیقا من درست دیده بودم و امیرطاها واقعا رفته بود...! رفته بود و حتی تنش را به داخل سردخانه بیمارستان انتقال دادهاند و وقتی یک ساعت بعد مسئول سردخانه میرود برای سرکشی و چک کردن جسدها، کشوی امیرطاها را که میکشد با بخار زیر پلاستیک روی صورت او مواجه میشود و تعجب میکند... کاور را کنار می زند و نبض میگیرد و نبضی که زیر دستش میزند فریادش را بالا میبرد و همه را خبر میکند... امیرطاها را دوباره سی پی آر میکنند و برمیگردد... امیرطاهای با ریتم قلبی ناموزون دوباره برمیگردد
Yasi
پاشو... پاشو رفیق... بساز خودتو باز...
صدایش بالاتر رفت!
- پاشو عادت ندارم به شکستت! پاشو د!
Yasi
میخواهی به من تکیه کنی؟
حرفی نیست اما...
آویزه گوشت کن!
من دیوار ترک خوردهام...
تحمل تکیه را دارم!
اما تحملِ...
"ضربه" را
"نه"
Yasi
مثل آب خوردن است!
از آن آب ها که میپرد به گلو و سالها با خفهگیاش دست و پا میزنی!
Yasi
هرچه قورتش میدادم باز مثل ماری میخزید و میخزید و چمبره میزد در کنج گلویم! انقدر که نفسم را بند آورد! آنقدر که به زانو بکشاندم! بغض نبود... مار بود... افعی بود... نیش میزد!
Yasi
نفسم داشت میمرد... احساس میکردم نفسهای آخر را میکشم.
Yasi
ماندم چه بگویم! زبانش مار زخمی و ناتوان را هم از لونه بیرون میکشید!
Yasi
هنوز هم یک دوستت دارم ساده از زبانش نشنیده بودم! برعکس سامان که راه به راه قربان صدقهام میرفت و نازم را میکشید و دوستت دارم مثل نقل و نبات در دهانش میچرخید! نه فقط برای من! بلکه برای هر دختری! اما امیرطاها وقتی میگفت بفهم یعنی میگفت بفهم دوستت دارم!
Yasi
دست پر از لرزشش را جلو آورد و درحالی که هنوز هم زخمش را میفشرد، سر به زیر انداخت. با یک بسته پنبه و بتادین زخم دستش را شستوشو دادم. در همه حال از درد یا لب میگزید یا آب دهان قورت میداد و یا اشک چشم جمع میکرد! به نظرم زیادی ساده بود! اگر هر دختر دیگری بود اکنون صد عشوه و ناز میآمد و آخ و واخ میکرد!
Yasi
درعین اینکه آرام وپخمه بود اما تخس هم بود!
Yasi
در همه حال خودش تنها از چیزی منفعت نمیبرد. در همه حال همه چیز را میخواست بین خودش و بقیه مساوی تقسیم کند!
Yasi
- حالا رو دریاب. گذشتهها مثه آب روونیه که از دستت میره و دیگه برنمیگرده!
Yasi
- چاکرتم به خدا!
هانی اخمی مصنوعی درصورت پسرش زد.
- بیشتر ازاینا بدهکاری جناب. بعدا تسویه میشه.
Yasi
من نگاه و رفتار هیچ کس واسهام مهم نیس. وقتی نوع نگاه و رفتار و حتی خودکشی یه نفر جلوم واسهام مهم میشه که خودش مهم باشه. که خودش ارزش داشته باشه... حالا نگاه و رفتار مردم به پشیزی نمیارزه و دو دقیقه بعد میندازم پشت سرم و رد میشم!
Yasi
چقدر بد بود که گاهی حنجرهات دوست داشت جیغ بزند و باید خفهاش میکردی!
Yasi
لبخند زد. هرچند زور میزد بگوید من اخمویم!
Yasi
انقدرها هم بدجنس نبود که میگفتند بود!؟
Yasi
- طعنه و کنایه زخمیم میکنه محیا... نیش نزن!
Yasi
- در برابر گرگ گربه بودن جواب نمیده! عوضم کردن ولی مثه تو عوضی نشدم!
Yasi
حجم
۷۴۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۳۶ صفحه
حجم
۷۴۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۳۶ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان