
بریدههایی از کتاب فردا مسافرم
۴٫۴
(۱۷)
زنی بلندبالا میان کاروان، آرام و صبور، ایستاده است کنار مردی رنجور و سربهزیر که تمام تنش در غل و زنجیر. قدمی پیش میآید و با جدیت میگوید:
- صدقه بر آل محمد حرام است... چگونه است که مردانتان ما را میکشند و زنانتان بر اسارت ما گریه میکنند؟... روز داوری، خدا میان ما و شما حکم کند!
FatemePrv
چشم از تربت برنمیدارد و دست مقابل دهان میگیرد و دندان به لب میفشارد مبادا صدای شیونش به گوش همسایه برسد:
- مرا گفت این را نزد خویش نگه دار، هر گاه خونین شد...
کلام را نیمه رها میکند. هر دو پرهراس و سریع نگاهی به یکدیگر میاندازند، امالبنین بند دلش پاره میشود و:
- هر گاه خونین شد چه؟
قلبش فرو میریزد به یکباره. قدری خود را میکشد سمت امسلمه و دست میرساند به پای او و تکانش میدهد:
- باقی را بگو... چه گفته رسولالله؟
پیش از آنکه کلامی بر زبان آورد، رخسارش در هم کشیده میشود و چشمها تنگ و اشکها جاری.
- بدان که حسین کشته شده است...
FatemePrv
- همه صدایم میکنند سکینه... اما نام من چه اهمیت دارد وقتی نام عمویم عباس است؟
yoona
مفتخرم به همنامی با دختر رسولالله... فاطمه... اما یقین، نام من که بر زبانها باشد و در این خانه بپیچد دل فرزندان فاطمه را میلرزاند...
دست را میگشاید به عقب و اشاره میکند به حسن و حسین که در بستر هستند. کوتاه، قدر پلک بر هم زدنی، امیرالمؤمنین را مینگرد مبادا از حاجت بیوقت او رنجیده باشد. جز مهربانی در رخسار علی نمیبیند و با خاطری آسوده ادامه میدهد:
- میخواهم از همین ساعت مرا به نامی دیگر بخوانید غیر از فاطمه...
امیرالمؤمنین، رضایتمند، دستی به چانه گذاشته و پلک بر هم نهاده، لحظهای میاندیشد. سپس چشم میگشاید و میگوید:
- ای امالبنین! تو کنیز نیستی در این خانه؛ همسر هستی برای من، و اگر تو را رغبتی باشد، مادر برای فرزندانم... خوش آمدی که اینجا خانهٔ توست...
FatemePrv
حجم
۱۵۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۷ صفحه
حجم
۱۵۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۷ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۷۵
تومان