بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماده تاریک | طاقچه
تصویر جلد کتاب ماده تاریک

بریده‌هایی از کتاب ماده تاریک

نویسنده:بلیک کراوچ
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۷۸ رأی
۴٫۲
(۱۷۸)
کسی شما را از اینکه چند لحظه بعد زندگی‌تان به‌کلی تغییر خواهد کرد آگاه نمی‌کند
Alivi
کنترل همه‌چیز دست من بود، اما به شرط اینکه اول کنترل خودم را به‌دست می‌آوردم.
fatemeh*bahari
کنترل همه‌چیز دست من بود، اما به شرط اینکه اول کنترل خودم را به‌دست می‌آوردم. کنترل احساسات و عواطفم را. باید طوفان درونم را کنترل می‌کردم.
pegah
تا وقتی چیزی در زندگی‌مان تغییر نکند، تا وقتی تلنگری احساس نکنیم، قدر چیزی را که داریم نخواهیم فهمید.
پاورقی های آویسا
«تجربه‌های اسرارآمیز بهترین و زیباترینِ تجربه‌ها هستند.»
Fateme Soltani
چیزی وجود ندارد. همه خواب و رؤیاست. خدا. انسان. جهان. خورشید. ماه. وسعت ستارگان رؤیا، تمامش رؤیاست؛ هیچ‌کدام وجود ندارند. چیزی وجود ندارد، جز پوچی... و تو و تو، تو نیستی؛ جسم نداری، خون نداری، استخوان نداری تو، چیزی جز خیال نیستی. مارک تواین
Fateme Soltani
چیزی وجود ندارد. همه خواب و رؤیاست.
a2sa
زندگی. همهٔ ما فقط مشغول قدم‌برداشتن در دشت‌های بی‌دارودرخت موجودیت خودمان هستیم، آن‌قدر حیرانیم که نمی‌دانیم تمام چیزهایی که دوستشان داریم یا از آن‌ها متنفریم، تمام چیزهایی که به آن‌ها اعتقاد داریم و برایشان می‌جنگیم، می‌کشیم، یا کشته می‌شویم فقط تصاویر بی‌معنایی روی شیشه‌های پلکسی‌گلاس هستند.
s.f.k
این دنیا دنیای من نیست.
Hana
«وقتی قصد داری دانشمند بشی، سال‌های آخر دههٔ سوم زندگی‌ات خیلی حیاتیه. اگه قبل از اینکه سی سالت بشه مطلب مهمی چاپ نکنی، هیچ‌وقت اسمی درنمی‌کنی.»
منصوره جعفری
همین که چشمانت به چشمانم افتاد احساس کردم قلبم از جا کنده شد. مثل وقتی که یک شهاب‌سنگ به سطح سیاره‌ای برخورد می‌کند.
کاربر ۱۷۶۱۲۹۱
این حال و هوا همیشه من را به یاد جملهٔ معروف اسکات فیتزجرالد می‌اندازد که می‌گوید: همیشه وقتی زندگی ترد و شکننده می‌شود، یعنی به پایانش نزدیک شده است، بنابراین همان کاری را انجام می‌دهد که بارها و بارها تکرار کرده؛ برمی‌گردد و دوباره از ابتدا شروع می‌شود.
masoud
خیلی وحشتناکه، فکر اینکه هر چیزی که از ذهنمون می‌گذره، هر انتخابی که می‌کنیم، هر راهی که می‌ریم، هر کدومش به یه دنیای کاملاً متفاوت ختم می‌شه.
pegah
«وقتی مشغول نوشتنی مجبوری تمام تمرکزت رو خرجش کنی. تقریباً غیرممکنه موقع نوشتن به دو چیز متفاوت فکر کنی. نوشتن باعث می‌شه افکار و تمایلاتت در یک راستا قرار بگیرن
آزمین
احساسی به من می‌گفت تو همیشه با من بوده‌ای؛ گویی هر دو از یک چیز ساخته شده‌ایم... ذره‌های ازهم‌پاشیدهٔ ماده که از آتش ستاره‌های مُرده سرچشمه گرفته‌اند. انگار جایی در ناخودآگاهم این را می‌دانستم و به‌محض اینکه چشمانم به چشمانت افتاد همه را به‌خاطر آوردم.
کاربر ۱۷۶۱۲۹۱
همهٔ ما هر روز در تکاپو هستیم، کار می‌کنیم تا زندگی کنیم. غافل از اینکه جزء کوچکی از یه حقیقت خیلی بزرگ‌تر هستیم، بزرگ‌تر از اون چیزی که حتی فکرش رو هم بکنیم.
Fateme Soltani
«تجربه‌های اسرارآمیز بهترین و زیباترینِ تجربه‌ها هستند.»
a2sa
«اگه میلیون‌ها استخر هم دوروبر ما باشن و تو هر کدوم یه ورژن از ما وجود داشته باشه که زندگی‌ای مثل زندگی ما یا متفاوت از اون داشته باشن، بهت اطمینان می‌دم هیچ‌کدوم زندگی‌ای به زیبایی زندگی ما ندارن.»
lonelyhera
به رؤیا می‌مانست، اینکه کسی در خانه منتظرت باشد و از کار که برمی‌گردی به تو خسته نباشید بگوید. اینکه دوست داشته شوی. اینکه چشم به راهت باشند. قبلاً فکر می‌کردم قدر همهٔ این لحظه‌ها را می‌دانم، اما حالا می‌بینم که همه‌شان برایم عادی شده بودند. چرا نباید عادی می‌شدند؟ تا وقتی چیزی در زندگی‌مان تغییر نکند، تا وقتی تلنگری احساس نکنیم، قدر چیزی را که داریم نخواهیم فهمید.
pegah
همهٔ این‌ها در نهایت زندگی هستن دیگه، نیستن؟ ما همیشه از دور بهش نگاه می‌کنیم. برای خودمون بزرگش می‌کنیم، غافل از اینکه سرآخر همه یه خوشحالی‌هایی دارن، یه ناراحتی‌هایی دارن. مهم اینه که هر راهی رو که می‌ری به خودت ایمان داشته باشی و سر چیزهایی که می‌تونستی داشته باشی خودت رو اذیت نکنی.
غزل
قبلاً فکر می‌کردم قدر همهٔ این لحظه‌ها را می‌دانم، اما حالا می‌بینم که همه‌شان برایم عادی شده بودند. چرا نباید عادی می‌شدند؟ تا وقتی چیزی در زندگی‌مان تغییر نکند، تا وقتی تلنگری احساس نکنیم، قدر چیزی را که داریم نخواهیم فهمید.
Fateme Soltani
دقیقاً زیبایی جوانی هم به همین چیزهایش است. آسودگی و فراغت بال خاصی دارد که راهش را به همه چیز باز می‌کند. دلیلش این است که هنوز هیچ انتخاب بزرگی رخ نداده، هیچ راهی برگزیده نشده، و راهی که پیش روست محض و بی‌غل‌وغش است؛ پر از شانس‌های نامحدود.
book lover
«اینکه تو بودن چه حسی داره.» «منظورت چیه؟» کمی فکر کرد، سپس گفت: «درمورد جایگاهت تو این دنیا چه حسی داری جیسون؟»
pegah
ما حاصل‌جمع انتخاب‌هایمان هستیم، اینکه هر راهی که شاید برمی‌گزیدیم به‌نوعی در هویت کلی ما کارگر واقع شده‌اند.
pegah
زندگی. همهٔ ما فقط مشغول قدم‌برداشتن در دشت‌های بی‌دارودرخت موجودیت خودمان هستیم، آن‌قدر حیرانیم که نمی‌دانیم تمام چیزهایی که دوستشان داریم یا از آن‌ها متنفریم، تمام چیزهایی که به آن‌ها اعتقاد داریم و برایشان می‌جنگیم، می‌کشیم، یا کشته می‌شویم فقط تصاویر بی‌معنایی روی شیشه‌های پلکسی‌گلاس هستند.
امیر
کسی شما را از اینکه چند لحظه بعد زندگی‌تان به‌کلی تغییر خواهد کرد آگاه نمی‌کند
ahmad
کرد و گفت: «حتماً باید بنویسمش؟» گفتم: «وقتی مشغول نوشتنی مجبوری تمام تمرکزت رو خرجش کنی. تقریباً غیرممکنه موقع نوشتن به دو چیز متفاوت فکر کنی. نوشتن باعث می‌شه افکار و تمایلاتت در یک راستا قرار بگیرن.»
mojan
گفت: «چرا برخی از مردها عاشق زن‌هایی می‌شن که از جهاتی شبیه مادرشون هستن؟ یا برخی از دخترها دلبستهٔ مردهایی با خصوصیات پدرشون؟ چون می‌خوان فرصتی به‌دست بیارن تا یه چیزهایی رو تغییر بدن، چیزهایی که یه عمره تو ناخودآگاهشون جاخوش کرده. می‌خوان کاری رو که وقتی بچه بودن نتونستن انجام بدن تو بزرگی‌شون انجام بدن.
mojan
اگه میلیون‌ها استخر هم دوروبر ما باشن و تو هر کدوم یه ورژن از ما وجود داشته باشه که زندگی‌ای مثل زندگی ما یا متفاوت از اون داشته باشن، بهت اطمینان می‌دم هیچ‌کدوم زندگی‌ای به زیبایی زندگی ما ندارن.»
بِه بانو
همیشه وقتی زندگی ترد و شکننده می‌شود، یعنی به پایانش نزدیک شده است، بنابراین همان کاری را انجام می‌دهد که بارها و بارها تکرار کرده؛ برمی‌گردد و دوباره از ابتدا شروع می‌شود.
Hana

حجم

۳۴۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۳۴۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان