بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ذهن آگاهی مدرن در جهت کاهش استرس | طاقچه
تصویر جلد کتاب ذهن آگاهی مدرن در جهت کاهش استرس

بریده‌هایی از کتاب ذهن آگاهی مدرن در جهت کاهش استرس

انتشارات:نیکو نشر
امتیاز:
۲.۰از ۲ رأی
۲٫۰
(۲)
«این هفته وقتی داشتم به جای آن‌که بگویم: “عجب روز بدی داشتم” دیدم دارم می‌گویم: “این چه لحظهٔ بدی بود” و بعدش گفتم: “روز متفاوتی بود” درواقع، من به تدریج کلمهٔ بد یا دشوار را به “متفاوت” مبدل کردم. و همین باعث شد که احساسم هم عوض شود.»
احسان رضاپور
از همهٔ ترجمان‌های مختلفی که از کلمهٔ ساتی شده است، من به ویژه این یکی را دوست دارم: «در کنار آگاهی بودن یا نزدیک بودن به آن؛ در حضور آگاهی بودن.» هنگامی که به آن فکر می‌کنم یا تمرینش می‌کنم، حسی صمیمانه را تجربه می‌کنم. انگار کسی نزدیکم ایستاده باشد، کسی که نسبت به تجربه‌ام مهربان، مشتاق و دلسوز است، و او کسی نیست جز خود من.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
بودا از بیماری، کهولت سن و مرگ با عنوان پیام‌آوران سه‌گانه یاد می‌کند، چرا که این سه مورد به همان ترتیب که برای خودش اتفاق افتاده بود قادرند ما را از خواب غفلتمان بیدار کنند و بر مسیر رهایی قرار دهند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
روش دیگری هم وجود دارد که در هر مکان و زمانی یاری‌کننده است. نامش «پناه بگیر» است. هنگامی که باران می‌بارد، ما سرپناهی پیدا می‌کنیم، درست است؟ پناهگاهی که از ۳ سرپناه تشکیل شده شامل: ۱- خرد و آگاهی ۲- استفاده از آموزه‌های دینی و تجارب زندگی و ۳- یاران و همنشینان معنوی ـ آن‌هایی که همراه شما هستند و می‌توانید در زندگی روی آن‌ها حساب کنید است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
گاه فکر می‌کنم اگر می‌توانستند می‌آمدند و بدن‌هایشان را جلوی من می‌انداختند و می‌گفتند: «هی بت،‌ می‌تونی اینو ـ بدنم و ... ـ برام ردیف کنی؟ صدای خنده‌داری می‌ده و روان کار نمی‌کند.» هر وقت این موضوع را با گروهی که دارم مطرح می‌کنم می‌توانم ببینم که چقدر به دلشان می‌نشیند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
معلم «ذن» من آقای تنشین روشی غالباً سؤال می‌کرد: «اگر تیری به شما اصابت کند، آیا در آن لحظه به دنبال این خواهید بود که چه کسی آن را شلیک کرده است؟ چرا شلیک کرده؟ تیر کجا ساخته شده؟ آیا حقتان بوده؟» این سؤال مرا برمی‌انگیخت که فوراً ببینم عاقلانه‌ترین کار به عنوان شروع این است که تیر را از بدنم خارج کنم و یک فکری برای زخمم بکنم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«تنفستان را حس کنید» یا «از احساس یک تنفس و از بالا و پایین رفتن قفسهٔ سینه و شکمتان آگاه باشید.» ما به افراد نفس کشیدن را نمی‌آموزیم. بامزه این‌جاست که هنگامی از افراد می‌پرسیم چه چیزی در کلاس برایتان خیلی کاربردی بود، اغلب پاسخ می‌دهند: «تنفس.» و من همان موقع می‌پرسم: «چه تنفسی؟ همانی که در طول عمرتان انجام داده‌اید؟» منظور واقعی آنان این است که آن‌ها مفری پیدا می‌کنند تا به راحتی توجهشان را به چیزی که از قبل و همیشه بوده است تمرکز دهند. به نظرم به همین دلیل بودا بر تمرین تنفس قویاً تأکید ورزیده است. بسیاری از طرفداران این موضوع، همانند خود من، این تمرین را به مثابهٔ روش مستقیمی برای رهایی یافته‌اند ـ حتی اگر یک لحظه به طول انجامد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«ندانستن» همچنین ما را به صمیمی بودن حقیقی با زندگی دعوت می‌کند، این‌که واقعاً در این لحظه چه می‌گذرد به جای آن‌که ببینیم عقاید یا ادراکمان راجع به این لحظه چیست.
احسان رضاپور
در انتها، او به من گلدان ارکیده‌ای بسیار زیبا داد که دو بار در سال گل می‌داد و هر وقت که می‌بینمش فکر می‌کنم: «آه، این لینداست که شکوفه داده است.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
روش دیگری هم وجود دارد که در هر مکان و زمانی یاری‌کننده است. نامش «پناه بگیر» است. هنگامی که باران می‌بارد، ما سرپناهی پیدا می‌کنیم، درست است؟ پناهگاهی که از ۳ سرپناه تشکیل شده شامل: ۱- خرد و آگاهی ۲- استفاده از آموزه‌های دینی و تجارب زندگی و ۳- یاران و همنشینان معنوی ـ آن‌هایی که همراه شما هستند و می‌توانید در زندگی روی آن‌ها حساب کنید است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
ناگهان دیدم که من ـ یعنی مربی کم کردن استرس ـ دارم استرس می‌گیرم و عجیب غریب می‌شوم. حتی افکار غیردوستانه‌ای هم در ذهنم جرقه زد و به نوعی حالت تدافعی هم گرفتم. به خودم گفتم: «باشه، بت، نفس عمیق بکش.» به جو گفتم: «خوشحالم که نزدیک‌تر به من نشستی و من هم حتماً سعی می‌کنم بلندتر صحبت کنم. من این صندلی را که نزدیک خودم هست برایت برای آینده نگه می‌دارم.» چون می‌بینم که با خودش یک کوسن خاصی به همراه آورده ادامه می‌دهم: «امیدوارم که این به دردت بخورد. اگر دیدی راحت نیستی به من بگو.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
از همهٔ ترجمان‌های مختلفی که از کلمهٔ ساتی شده است، من به ویژه این یکی را دوست دارم: «در کنار آگاهی بودن یا نزدیک بودن به آن؛ در حضور آگاهی بودن.» هنگامی که به آن فکر می‌کنم یا تمرینش می‌کنم، حسی صمیمانه را تجربه می‌کنم. انگار کسی نزدیکم ایستاده باشد، کسی که نسبت به تجربه‌ام مهربان، مشتاق و دلسوز است، و او کسی نیست جز خود من.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۲۰۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۲۰۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
تومان