بریدههایی از کتاب ناکدبانو
۴٫۲
(۱۱۴)
«اشکالی نداره. خودت رو بهخاطر اینکه جواب همۀ سؤالها رو نمیدونی اذیت نکن. همیشه، لازم نیست بدونی که کی هستی. همیشه، معلوم نیست که آینده چی میشه و به کجا داری میری. بعضی وقتها، همین که بدونی قدم بعدیات چیه کافیه.»
masoom
یکی از ویژگیهای عالی حقوق خوندن اینه که یاد میگیری خیلی خوب دروغ بگی.
و اینم بهت یاد میده که تحمل داد و فریاد کردن رئیست رو داشته باشی
masoom
خانوم تنیسون مامانه. اون از اینکه خانومها بعد از ازدواج، فامیلی شوهرشون رو داشته باشن اصلاً خوشش نمیآد. از اینکه خانومها توی خونه بمونن، آشپزی کنن و بشورن و بسابن یا تایپ کردن یاد بگیرن هم اصلاً خوشش نمیآد. اون عقیده داره درآمد خانومها باید بیشتر از شوهرهاشون باشه، چون خانومها بهطور طبیعی، باهوشترن.
masoom
«بعضی وقتها، نیازی به هدف توی زندگی نیست.» چونهام رو میبرم بالا. «نیازی نیست به فکر آیندههای دور باشی. همین که قدم بعدی رو بدونی کافیه.»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
کل روز بهش فکر کردم، بارها و بارها. سهامدار شدن توی کارتر اسپینک رؤیایی بود که توی تمام زندگیام داشتم. چیزی که بیصبرانه دنبالش بودم، تنها چیزی که همیشه میخواستم...
اما خیلی چیزها هست که تا چند هفتۀ پیش اصلاً نمیدونستم آرزوشون رو دارم، مثل هوای تازه، تعطیلات آخر هفته، عصرهایی که میتونم هر کاری دلم خواست بکنم، برنامه گذاشتن با دوستهام، بعد از ساعت کاری توی رستوران نشستن، نوشابه خوردن و اینکه تا آخر شب هیچ کاری نداشته باشم و هیچ باری روی دوشم نباشه.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
من عاشق کارمم. عاشق اینم که ایرادهای یه قرارداد رو پیدا کنم. عاشق هیجان مذاکرات و گفتن ظریفترین نکتهها و به کرسی نشوندن حرفمم. عاشق هجوم آدرنالین توی رگهامم، وقتی یه قرارداد بسته میشه.
masoom
اگه از تمام اتفاقهایی که برام افتاده فقط یه چیز یاد گرفته باشم، اون اینه که چیزی بهعنوان بزرگترین اشتباه زندگی وجود نداره. خراب کردن زندگی کاملاً بیمعنیه. الان، میفهمم که زندگی یه چیز محکم و سرسخته و نمیشه به این سادگیها خرابش کرد.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
سعی میکنم سرعتم رو کم کنم و کنارش راه برم، اما به این آروم راه رفتن عادت ندارم. من عادت کردم از پیادهراههای شلوغ، بهسرعت رد شم و اگه لازم باشه، مردم رو با آرنج کنار بزنم.
بیتا
«میدونم قرار بود بیشتر برات تعریف کنم، ولی جزئیات چه ارزشی دارن؟ چه اهمیتی داره من قبلاً چی بودم و چی کار میکردم؟ چیزی که مهمه اینه که الان اینجام و امشب بهترین شب تمام زندگیام بود.»
بیتا
توضیح میدم: «من وقتی تحت فشار باشم، خیلی بهتر عمل میکنم.» و این یه حقیقته. من خیلی وقته این رو راجع به خودم میدونم، از وقتی که...
خب، از وقتی که حدود هشت سالم بود و مادرم بهم گفت: «تو وقتی تحت فشار باشی، بهتر عمل میکنی، سامانتا.» کل خونوادۀ ما اینطوریان، تحت فشار که باشن، عملکرد بهتری دارن. انگار این یهجورهایی شعار خونوادگی ما یا یه همچین چیزیه.
masoom
«بعضی وقتها، نیازی به هدف توی زندگی نیست.» چونهام رو میبرم بالا. «نیازی نیست به فکر آیندههای دور باشی. همین که قدم بعدی رو بدونی کافیه.»
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
نمیخوام کسی باشم که از پنجره بیرون رو تماشا نمیکنه
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
من بیستونه سالمه. هر جایی دلم بخواد میتونم برم. هر کاری دلم بخواد میتونم بکنم. هر آدمی دلم بخواد میتونم باشم.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
«سامانتا، سامانتا...» مایا سرش رو تکون میده. «اومدی اینجا که به آرامش برسی. یهکمی برای خودت وقت بذاری. نیومدی که ایمیل بزنی. ایمیل یه وسواس فکریه! یه اعتیاده! بهاندازۀ الکل ضرر داره، و کافئین.»
آلی
«به ساعتم نیاز دارم!»
با نارضایتی نچنچ میکنه. «اینم یه اعتیاد دیگه است. وقتی اینجایی، نیازی نیست زمان رو بدونی.»
آلی
«اشکالی نداره. خودت رو بهخاطر اینکه جواب همۀ سؤالها رو نمیدونی اذیت نکن. همیشه، لازم نیست بدونی که کی هستی. همیشه، معلوم نیست که آینده چی میشه و به کجا داری میری. بعضی وقتها، همین که بدونی قدم بعدیات چیه کافیه.»
nafiseh
اگه از تمام اتفاقهایی که برام افتاده فقط یه چیز یاد گرفته باشم، اون اینه که چیزی بهعنوان بزرگترین اشتباه زندگی وجود نداره. خراب کردن زندگی کاملاً بیمعنیه.
nafiseh
دیروز، این موقع، توی آشپزخونۀ خودم بودم و داشتم برای سر کار رفتن آماده میشدم و هیچ اطلاعی نداشتم که چه چیزی قراره اتفاق بیفته. توی یه دنیای دیگه... توی یه جهان موازی، امروز، از خواب بیدار میشدم و سهامدار شرکت کارتر اسپینک بودم. اطرافم پر از پیامهای تبریک بود.
آلی
«مادرم...»
«اون قطعاً میخواد تو هر کاری رو که آرزوش رو داری انجام بدی. مطمئنم. اون دلش میخواد زندگی شادی داشته باشی، نه اینکه تمام چیزهایی رو که میخوای بهخاطر اون بذاری کنار.»
آلی
«ول نمیکنی، مگه نه؟ من فقط گفتم...»
تریش جیغ میکشه. «مهم نیست چی گفتی! لحن حرف زدنت مهم بود! بعضی وقتها، فکر میکنم تو فقط آفریده شدی که همه جا باعث خجالت من بشی!»
آلی
اگه از تمام اتفاقهایی که برام افتاده فقط یه چیز یاد گرفته باشم، اون اینه که چیزی بهعنوان بزرگترین اشتباه زندگی وجود نداره. خراب کردن زندگی کاملاً بیمعنیه. الان، میفهمم که زندگی یه چیز محکم و سرسخته و نمیشه به این سادگیها خرابش کرد.
آلی
همه چی عوض شده. شایدم گای عوض نشده. شاید همیشه همینجوری بوده و من هیچ وقت متوجه نشدم.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
چیزی بهعنوان بزرگترین اشتباه زندگی وجود نداره. خراب کردن زندگی کاملاً بیمعنیه
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
فقط یه بار توی زندگی میتونی جوون باشی.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
اگه از تمام اتفاقهایی که برام افتاده فقط یه چیز یاد گرفته باشم، اون اینه که چیزی بهعنوان بزرگترین اشتباه زندگی وجود نداره. خراب کردن زندگی کاملاً بیمعنیه. الان، میفهمم که زندگی یه چیز محکم و سرسخته و نمیشه به این سادگیها خرابش کرد.
بیتا
من بیستونه سالمه. هر جایی دلم بخواد میتونم برم. هر کاری دلم بخواد میتونم بکنم. هر آدمی دلم بخواد میتونم باشم.
بیتا
اگه از تمام اتفاقهایی که برام افتاده فقط یه چیز یاد گرفته باشم، اون اینه که چیزی بهعنوان بزرگترین اشتباه زندگی وجود نداره. خراب کردن زندگی کاملاً بیمعنیه. الان، میفهمم که زندگی یه چیز محکم و سرسخته و نمیشه به این سادگیها خرابش کرد.
forogh.m
اگه از تمام اتفاقهایی که برام افتاده فقط یه چیز یاد گرفته باشم، اون اینه که چیزی بهعنوان بزرگترین اشتباه زندگی وجود نداره. خراب کردن زندگی کاملاً بیمعنیه. الان، میفهمم که زندگی یه چیز محکم و سرسخته و نمیشه به این سادگیها خرابش کرد.
raha
اون عقیده داره درآمد خانومها باید بیشتر از شوهرهاشون باشه، چون خانومها بهطور طبیعی، باهوشترن.
عطيه سادات
حجم
۳۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۳۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان