
بریدههایی از کتاب غزل های یک مرد پاییزی
دلیل مردن پروانه را کسی داند؟
مگر که شمعِ «سحر مرده» برگشاید راز
۹۸۹۸
مثل ماهی که هوس کرد به قلاب زند
چشم بستم بپرم آینه تحقیرم کرد
۹۸۹۸
درحریمِ آسمانت طوفِ قِرقی کرده ام
عاقبت ازجمعِ طوقی ها جدایت میکنم
۹۸۹۸
رمزِ جادوگری و سِحر نمی دانستم
وه که آن سیب زَنَخ یکشَبه استادم کرد
یاس من نرگس من هرکس من میدانی
صوفی چشم تو بی مذهب وبنیادم کرد
۹۸۹۸
بیا...تا مهربانی هست دست از کافری بردار
که بذرِ ِ بَد درونِ خاکِ قابل جان نمیگیرد
۹۸۹۸
"کلبه احزان ما روزی گلستان میشود"
۹۸۹۸
بلبلی غمزده در خانهٔ چشمش بودم
می توانست رهایم کند، آزاد نکرد
باد می بُرد مرا تا بَرَدم از یادش
قاصد خوش خبری همرهِ این باد نکرد
۹۸۹۸
من آهواَم چه فاصله تا صحن مرقد است؟
۹۸۹۸
من کیستم کنون که به خاتون رسیده ام
سرباز قصه ای که نگاهش به ارشد است
۹۸۹۸
خبر از غمم نداری، شب و دجلهْ رودِ چشمم
اثری نمانده باقی زمسیر دودِ چشمم
به ستاره، وقتِ خفتن بسپردمت که چشمک
بزنی برآستانِ طلبِ سجودِ چشمم
۹۸۹۸
من لبانم دوختم تا غیر، بی تابی کند
آنکه ازگیسوی یارش تاب میسازد منم
عشق مظلوم است بی شک هرکه در کابین او
پیشِ پایِ مهربانش گریه آغازد... منم
۹۸۹۸
از فضایِ بستهٔ فکر شماها میروم
از کجِ دیوارتان، کاشی نماها میروم
از خیابانی که کورِ بی عصا بیناترست
از بلندایِ حصارِ با عصا ها میروم
بس که رنگم میرود از رنگهای بی دوام
عهد می بندم که از دستِ «حنا» ها میروم
گاه زاغی بلبل است وگاه بلبل زاغچه
از نمایشگاهِ مغشوشِ نواها میروم
این همه حجمِ نصیحت از خدا هم دور باد
از دبستانِ کراواتیْ عَباها میروم
بی چراغِ هر چرایی شب دوامش بیشتر
خسته ام از بی چرایی، با چراها میروم
۹۸۹۸
از فضایِ بستهٔ فکر شماها میروم
از کجِ دیوارتان، کاشی نماها میروم
از خیابانی که کورِ بی عصا بیناترست
از بلندایِ حصارِ با عصا ها میروم
۹۸۹۸
کوچه ها باریک و رَه تاریک و شب محروم کُش
دستمان کی میرسد بر گوشهٔ شالِ شما
۹۸۹۸
قصهٔ «یوسف» بیاور مِصرِ بیدارم هنوز
جملگی چاههای کنعان را خریدارم هنوز
شدت پَس لرزه کی محدود میگردد خدا!
» بَم» نمیداند که من در زیر آوارم هنوز
۹۸۹۸
وقتی که با تمام وجودت مقصری
ای کاشِ تو که مسئله حل نمیکند
۹۸۹۸
حجم
۱۰۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۱۰۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
قیمت:
۶,۰۰۰
تومان