بریدههایی از کتاب همسری در طبقه بالا
۳٫۳
(۹۱)
همواره دو مرگ وجود دارد یکی مرگ واقعی است و دیگری آنکه مردم از آن اطلاع مییابند.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
بهجای گفتههای مردم به چشمهای آنها دقت کنم. دهان دروغ میگوید اما چشم حقیقت را افشا میکند.
n re
غیبت قِلق دارد؛ باید درعینحال که خودت را بیمیل نشان میدهی سؤالاتت را بپرسی وگرنه مشکوک بهنظر میآید.
n re
«گذشتهت باعث نمیشه که من تو رو کمتر بخوام. برعکس بیشتر میخوام.» این قشنگترین حرفی بود که تابهحال کسی به من گفته است.
n re
بی بدون اینکه فکری بکند لبخند زد. برای اینکه بتوانی یخ کسی را که بهتازگی با او آشنا شدی بشکنی و به او فرصت بدهی تا یک بعدازظهر آفتابی را تبدیل به یک عصر صمیمانه و دلچسب بکند بهترین کار لبخند زدن است.
n re
هرگز فکر نکردم ممکن است خطری داشته باشد اما دلیلی بر خطرناک نبودنش هم نیست. چه کسی میداند مردم قادر به چه کارهایی هستند؟
n re
این است که بهجای گفتههای مردم به چشمهای آنها دقت کنم. دهان دروغ میگوید اما چشم حقیقت را افشا میکند.
irene007
داستانی که میگویم همهٔ حقیقت نیست. کمی دروغ هم چاشنی آن کردم. باید دروغ را خوشگل جلوه بدهی تا مردم به آن علاقهمند شوند.
n re
دلیلی که دوست دارم بقیه خبردار نشوند این است که رابطهمان بهشکل راز باقی بماند؛ این برایم بیشتر جذاب است.
n re
دلم میخواست مثل توپی زیر یکی از کوسنهای کاناپه قایم بشوم تا همهٔ این ماجراها تمام بشود.
n re
باید دروغ را خوشگل جلوه بدهی تا مردم به آن علاقهمند شوند.
irene007
چطور تبدیل به زنی میشوی که بابت یک کیف زشت ۲۵۰ دلار میپردازی؛ فقط به این دلیل که میتوانی پولش را بدهی؟
n re
مردهایی که با زنهایی که چاره ندارند و بدبخت هستند این رفتار را دارند کثیفترین مردها هستند؛
n re
«ما همدیگه رو داریم.»
n re
روی یخچال هم چند تکه کاغذ با مگنت چسباندهاند. مثل: بچهها؛ زنان آسیبدیده از خشونت خانگی؛ بیخانمانها؛ محرومان اجتماعی و اقتصادی: همهٔ این لغات یک معنی میدهد: «فقر».
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
کلمهٔ نیاز در این منطقه مفهومی ندارد. همهچیز برای آنها خواستن است.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
همواره دو مرگ وجود دارد یکی مرگ واقعی است و دیگری آنکه مردم از آن اطلاع مییابند.
مرضیه
«گذشتهت باعث نمیشه که من تو رو کمتر بخوام. برعکس بیشتر میخوام.»
مرضیه
همواره دو مرگ وجود دارد یکی مرگ واقعی است و دیگری آنکه مردم از آن اطلاع مییابند.
Elaheh Dalirian
اما من یک امتیاز مثبت نسبت به او دارم. هنوز زندهام.
irene007
پرورشگاه خوب یاد گرفتم این است که بهجای گفتههای مردم به چشمهای آنها دقت کنم. دهان دروغ میگوید اما چشم حقیقت را افشا میکند.
نرگس
باید دروغ را خوشگل جلوه بدهی تا مردم به آن علاقهمند شوند.
کاربر ۳۶۲۸۳۴۸
باید به خاطر بسپارم که هیچ جا امن نیست. هیچکس قابلاعتماد نیست.
zohreh
«مطمئنی؟ مطمئنی که میخوای با من ازدواج کنی؟ حتی با وجودی که من یه مصیبتم؟»
«چون مصیبتی باهات ازدواج میکنم.»
zohreh
«ما زنها بیشتر از مردها میتونیم همهچیز رو توی ذهنمون نگه داریم. اونها فقط میتونن نگران کارشون باشن. درحالیکه ما هم نگران کار و هم خانواده و هم بچههامون هستیم. شرط میبندم اگه از یه مرد که مدیرعامل یه شرکته بپرسن الان توی یخچال خونهتون چندتا بطری شیر دارید خبر نداره. اما همهٔ شماها الان خبر دارید چی توی یخچالتون دارید.»
zohreh
فکر دربارهٔ کار او را آرام میکرد؛ همیشه همینطور بوده است. باعث میشد مغزش مثل ساعت کار کند. وقتی پای شغل و تجارتش در میان بود هیچگونه تردید و عدم اطمینانی نداشت.
zohreh
الان کاری از دستم برنمیآد. نگرانی دربارهٔ این موضوع چیزی رو عوض نمیکنه.
zohreh
«وقتی دیگران تهدیدت میکنن این کاریه که باید بکنی جین. وقتی سعی دارن سرت سوار بشن تسلیم نشو. بهشون چیزی رو که میخوان نده. بهشون بفهمون این تویی که قوانین رو تعیین میکنی.»
zohreh
«همیشه وقتی دچار استرس میشوید آنزمان میتوانید تصمیم بگیرید. بهمحض اینکه تصمیم گرفتید تمام شده و حس بهتری دارید.»
zohreh
بی همیشه میدانست مردی که زیادی هوشِ خودش را دست بالا میگیرد راحتترگول میخورد. یا برعکس، او هم مردی است که میتواند خطرناک باشد.
zohreh
حجم
۲۲۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
حجم
۲۲۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان