همچنین در مقالهای که در مورد پروست نوشت و درآن زمان را «دیو دو سر لعنت و رحمت» نامید. او در این اثر «انسان را موجودی میداند که نه طول بدن خود، بلکه طول سالهای خود را دارد، موجودی که باید این سالها را به هر جا که میرود به دوش بکشد، وظیفهای روز به روز عظیمتر که سرانجام او را از پای درمیآورد.»
nepeta
اگر هنر نمایش را یک سیستم یا مجموعهای از سیستمها فرض کنیم و اگر معنی حقیقی نمایش را تقلید از زندگی بدانیم، میتوانیم بپذیریم که صحنهی نمایش نیز باید بر حسب همان مقولاتی درک شود که طبیعت
nepeta
عالم فیزیکی در تئوری آلبرت اینشتاین و دیگر دانشمندان ابهام و انعطافی داشت که به نظر میرسید تجربه را از یوغ قوانین نیوتنیآزاد میسازد؛ درست همان طور که نویسندگان مدرنیست سعی داشتند کارکردها را از قید و بند قراردادهای اجتماعی آزاد سازند و با تناسبها و همگونیها، و به زعم خود، با مطلقیت دستورالعملهای اجتماعی و زیباییشناسانهای که نسل قبل برای آنها مقرر کرده بود، مقابله کنند.
nepeta
«معنی در پیام نیست
معنی کشف کردنی نیست
معنی فقط در انسانهاست»
انسان معنی را میآموزد، بر آن میافزاید، عوض میکند، نابود میسازد، بر آن میافزاید، و آن را جزء دارایی خود به شمار میآورد. معنی چیزی قابل انتقال و منتقل شدن نیست بلکه فقط پیام است که قابل انتقال است.
nepeta