بریدههایی از کتاب فصل های دلتنگی مریم
۴٫۷
(۳)
خانه همان جایی است که من هستم، تو هستی و ما هستیم.
خانه همان جایی است که کودکان هستند، آرامش هست و معبود.
خانه چادری است در وسط جنگل کنار تو و یا حتی سقف ماشینی خوش آهنگ.
خانه دلگرمی، همراهی و گاهی تنهایی است.
خانه امنیت است، انتخاب است و آزادیست.
خانه گرما است، خنکی است و شیداییست.
خانه دنج است، راحت است، خانه آنجاست که مهتابیست.
خانه خاک است، خانه پاک است، خانه ایران صد چاک است.
خانه قلب است، خانه مهر است، سقف آرام یک شهر است.
خانه هر جا که باشد با تو برایم بهشت است.
مریم بانو
فصلهایت را چگونه گذراندی؟
چگونه خستگیهایت را به امید و دلتنگیهایت را به آرامش مبدل نمودی؟
چگونه بزرگ شدی و فصلهای دلتنگی را زندگی نمودی؟
مریم ای یادوارهٔ مریمها و انسانها، هر آنچه از فصلهای دلتنگیات گذراندی باید میگذشت و طی میشد.
تو فصلهایت را میگذرانی، دنیا را سیر میکنی و عاشقانههایت را عاشقی میکنی.
مریم بانو
درد بهانهٔ شناخت است؛
شناخت اطرافت، شناخت خودت...
تو با دردهایت زجر میکشی، میسوزی، تمام وجودت نیازمند یاریگر است؛
ولی اگر یاریگری نباشد، درمانی نباشد، تو خودت درمان دردهایت میشوی.
آرام آرام خودت را میکِشانی، پماد را بر میداری و به تمام جسم درد گرفتهات میکشی.
بعد آرام مینشینی؛ آرام بودنی از جنس اینکه به خود کُشی متهم نشوی.
خودت را نوازش میکنی.
خودت را آرام میکنی.
به دنبال درمانت میگردی تا فقط زنده بمانی.
نفس بکشی برای وجود کسانی که اگر تو نباشی نمیتوانند نفس بکشند و نیازهای خود را برطرف کنند.
من به خودم نیاز دارم برای آنها و آنها به من نیاز دارند برای خودشان و من. تنهاترینم.
مریم بانو
حجم
۵۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۵۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان