بریدههایی از کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
۳٫۶
(۱۴۰)
اگر قرار است هماکنون بمیری، پس با قلبی سرشار از عشق بمیر.»
rezaat98
همهیِ ما، به نوعی دیوانهایم.
Friba
در مقابل یک روانپزشک، افراد آشکارتر از خود سخن میگویند تا در برابر یک کشیش، زیرا پزشک نمیتواند با حربهیِ دوزخ [بیماررا] تهدید کند.
Z.a.h.r.a
روشن است که ورونیکا، میتوانست از بالای یکی از معدود بناهای مرتفع لوبلیانا خود را به پایین اندازد. در این صورت، چه رنجِ دردآوری پدر و مادر وی را در خود میتنید؟
میبایست نه تنها سنگینیِ دردِ مرگ دختر خود را تحمل کنند که ناگزیر بودند جسدی به هم ریخته را نیز شناسایی و هویت آن را معلوم سازند.
rezaat98
صورت تو تصویری بود که به وقتِ مردن میل داشتم تماشا کنم
rezaat98
درک میکرد و میدانست، در چه وضعیتی است.
Nika
نخستین دلیل وی، یکنواختی زندگی بود. میدید جوانیاش بیتب و تاب میگذرد و راهی به جز افول در پیش روی نخواهد داشت و پیری هم نشانههایِ حتمیِ غیرقابل برگشت خود را دارد، بیماری آغاز میشود، دوستان از دست میروند و با ادامهیِ زندگی سرانجام چیزی، به جز تحملِ دردِ افزونتر، عایدش نمیشود. دلیل دیگر [به ظاهر] با بارِ فلسفی همراه بود. او، مطالعه میکرد، روزنامهها را میخواند، برنامههای تلویزیون را میدید و از آنچه در پیرامون وی در جهان میگذشت آگاه میشد، میاندیشید که همه چیز ناروا و در هالهای از اشتباه فرو رفته است و خود نقشی در پرداخت و تصحیح نارواها و اشتباهات ندارد. بدینسان، خود را کوچک و کوچکتر میدید و به احساس دردناک ناتوانیِ واقعی دست مییافت.
rezaat98
ـ این شیوهیِ درمان، یک جنایت است.
سهامدار پاسخ داد:
ـ امّا، ارزان و سریع است... وانگهی چه کسی، به حقوق دیوانگان اهمیت میدهد؟ هیچ کس شکایت نخواهد کرد!
با وجود این، تعدادی از پزشکان هنوز چنین روشی را، وسیلهای مؤثر برای درمان افسردگی میشناسند.
rezaat98
«از جان من چه میخواهید؟
با وجودی که میدانید مردنی هستم، چرا [کمی] زهر به من تزریق نمیکنید؟
رحم و مروّت شما کجاست؟»
rezaat98
نخستین دلیل وی، یکنواختی زندگی بود. میدید جوانیاش بیتب و تاب میگذرد و راهی به جز افول در پیش روی نخواهد داشت و پیری هم نشانههایِ حتمیِ غیرقابل برگشت خود را دارد، بیماری آغاز میشود، دوستان از دست میروند و با ادامهیِ زندگی سرانجام چیزی، به جز تحملِ دردِ افزونتر، عایدش نمیشود.
Nika
هرگز به کسی رابطهی جنسی تحمیل نکن زیرا به منزلهی تجاوز به عُنف تلقی میشود.
هرگز به کودکان تجاوز نکن که از جمله گناهان کبیره محسوب است.
سوایِ آنها، تو آزادی، همواره کسی یافت میشود که تمایلاتی شبیه تمایلات تو داشته باشد.
rezaat98
چه تغییری در من به وجود آمد
Nika
در مقابل یک روانپزشک، افراد آشکارتر از خود سخن میگویند تا در برابر یک کشیش، زیرا پزشک نمیتواند با حربهیِ دوزخ [بیماررا] تهدید کند.
آنارا
مفهوم «نهایت دیوانگی» برای زنان و مردانی که قادرند به آن برسند دقیقا «عشق» است.
rezaat98
به همین علت گریستم، هنگامی که قرصها را بلعیدم، در واقع، میخواستم کسی را بکشم که از او متنفر بودم. غافل از این که در درونِ من، ورونیکاهای دیگری وجود داشتند که میتوانستم دوستشان بدارم.
ست
اکنون او در آرامش بود.
Nika
شادیِ افزون، غمت افزون کند»
rezaat98
دیوانه باشید ولی رفتار عاقلان پیش گیرید. به استقبال خطر روید تا متفاوت جلوه کنید ولی، شیوهی آن را چنان بیاموزید که جلبِ توجه نکنید
rezaat98
ذهن خود را تهی ساخت، «اندیشیدن» را بس کرد و از «زیستن» خوشنود شد.
Z...
چنین قضاوتی را که ملتی، به خاطر اراجیف تعدادی هذیانگو، جنایتکار شمرده شود، بی عدالتی میدانست
rezaat98
آه! اگر، هر کس توان آن داشت، دیوانگیِ درون خویش را باز شناسد و با آن زندگی کند. آیا دنیا بدتر از این میشد؟ نه! انسانها بیش از پیش منصف و شاد میشدند.
آنارا
ـ چه انگیزهای سبب میشود انسان از خود متنفر شود.
ـ شاید بزدلی، یا ترس جانکاه از فریبکاری، از ناتوانی در انجام عملی که دیگران انتظار دارند، دقایقی پیش، بی غم بودم و مرگ خود را از یاد برده بودم و هنگامی که به خود آمدم، ترسیدم.
rezaat98
اگر زنی با اندک زمانی که از عمرش باقی مانده بخواهد وقت خود را در مقابل یک تخت به نگاه کردن مردی خفته بگذراند، در آن احساسی به جز احساس عشق نمیتوان دید.
rezaat98
میخواهم با زنی که در زمستان شاه بلوط، و در بهار گل میفروشد و بارها از کنار هم گذشتیم بی آن که حالش را جویا شده باشم، حرف بزنم.
آنارا
دیگران همواره در زمانی میمیرند که انتظارش را ندارند.
Friba
«چگونه میتوانم از کسی متنفر باشم که به من چیزی به جز عشق نداد؟»
Friba
هیچ کس نباید به چیزی عادت کند.
rezaat98
«نمیتوانم فکر کنم، باید چنان عمل کنم که انگار همه چیز به خوبی پیش میرود و... پیش خواهد رفت.»
rezaat98
«هیچ رویدادی در این جهان، اتفاقی نیست».
feri
چه، خداوند در تمامی بیشهها، جنگلهای جهان، حتی یک برگ مشابه دیگر برگ نیافرید. ولی، شما خیال میکنید متفاوت بودن نوعی بیماری است
Nika
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
تومان