درنهایت با تمام محبتی که در خود سراغ داشت، دست او را گرفت و روی قلب خودش گذاشت و گفت:
ــ سایهات از سر ما کم نشود حضرت یار!
kh.A
«رشتهای بر گردنم افکنده دوست، میکشد هر جا که خاطرخواه اوست!»
کاربر ۳۰۵۴۰۹۶
ندانستن گاهی در نوع خودش امتیاز محسوب میشود! هرچند که این عدم آگاهی از حوادث و پیشامدها، گاهی به شدت آزاردهنده باشد! اینکه در بلاتکلیفی دست و پا بزنی، دقیقاً مثل این است که تو را در راهرویی تاریک، پشت تنها دری که آنجاست نگه دارند و بگویند همینجا بمان تا خبرت کنیم... و سالها بگذرد و کسی از آن در لعنتی خارج نشود. تمام بشوی، به پوچی برسی، غرق شوی، اما باز کورسویی از امید، تو را سرپا نگه دارد. امید به اینکه بالاخره دستی میآید و در را به رویت میگشاید!
weareone