بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بذر خون | طاقچه
تصویر جلد کتاب بذر خون

بریده‌هایی از کتاب بذر خون

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۲۰ رأی
۳٫۱
(۲۰)
«بیرون ز تو نیست هرآنچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی، که تویی»
M.gh
زهیر در فاصلهٔ میان دو نسترن نشسته بود. همین‌که فرید از کنارش می‌گذشت، گفت: «من، منم دوستت بودم.» فرید با قدم‌های تندش از او دور شد. قدری جلوتر، بازهم زهیر بود، تکیه‌زده به میلهٔ پرچمی خالی. فرید گفت: «شاید.» زهیر کمی جلوتر، کنار شیر آبیاری بلوار، جوابش را داد: نه، واقعاً ما دو تا دوست بودیم. فرید متوقف نشد: پس باید بگم زیادی نحسم. دوستام می‌میرن. زهیر مقابل ورودی خوابگاه ایستاده بود: نه، دوستات رو می‌کشی.
parishan

حجم

۳۳۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۳۳۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۹,۰۰۰
۷۰%
تومان