
بریدههایی از کتاب چرا خوشبخت باشی، وقتی می تونی معمولی باشی؟
۴٫۵
(۱۷)
ظاهراً، امروزه ادعا میکنند کتابها و کتابخانهها نقش چندانی در زندگی مردم ندارند و مثل آبخوردن کتابخانهها را تخریب میکنند؛ عمدتاً تمام کتابها را جمع میکنند. تا دلت بخواهد دربارهٔ فروپاشی اجتماعی و ناهمبستگی حرف میزنند، اما وقتی مراکزی که مردم را دور هم جمع میکند دارد از بین میرود چگونه میشود شرایط را تغییر داد؟
امینه
همهٔ ما، دچار ضربهٔ روحی شدید که شده باشیم، تردید میکنیم، به تتهپته میافتیم؛ حین حرفزدن مدام مکث میکنیم. حرفمان توی گلویمان گیر میکند. اما بهکمک کلامِ دیگران میتوانیم دوباره حرف بزنیم. میتوانیم به شعر پناه ببریم. میتوانیم کتابی باز کنیم. یک نفر آنجاست که غرق واژهها شده و هوایمان را دارد.
Hana
بزرگشدن کار دشواریست. عجیب اینجاست که ظاهراً حتی وقتی رشد جسمانیمان متوقف میشود احساسهایمان به رشدشان ادامه میدهند؛ این یعنی هم قویتر میشوند، هم ضعیفتر، چون برخی از جنبههای وجودیمان گسترش پیدا میکنند اما برخی دیگر باید از بین بروند... مقاومت هیچوقت فایدهای ندارد؛ آخرش هم متناسب دنیایمان نخواهیم بود.
Hana
بعد از پنجاه سال، میدانم دستیافتن/ازدستدادن، فراموشی/یادآوری، جدایی/وصال، هرگز تمامی ندارد. تمام زندگی در بندِ همین فرصتهاست و مادامی که زندهای، تا دم مرگ، فرصت دیگری هم درکار هست.
Hana
هیچوقت در دام مواد مخدر نیفتادم، در دام عشق افتادم؛ آن هم از نوع بیپروای دیوانهوارش که بیشتر زیانبار است تا التیامبخش، بیشتر اندوهبار است تا شادیبخش. جنگیدم و دعوا کردم و کوشیدم روز بعدش اوضاع را روبهراه کنم؛ آخرش هم بیآنکه حرفی بزنم میرفتم پی کارم و عین خیالم هم نبود.
عشقْ خوشآبورنگ است. هیچگاه خواهان عشقِ رنگباخته نبودم. عشقْ پُرقدرت است. هیچگاه خواهان عشقِ کمرمق نبودم. هیچگاه از زیر عظمتِ عشق شانه خالی نکردم اما روحم هم خبر نداشت میتوانی بهاندازهٔ خورشید به عشق اعتماد کنی؛ به طلوع هرروزهٔ عشق.
الف.
خیلی چیزها هست که نمیتوانیم بازگو کنیم، چون خیلی دردناکاند. امیدواریم آنچه میتوانیم بازگو کنیم مایهٔ تسکین آنچه باشد که توانایی بازگوکردنش را نداریم، یا بهنحوی فرونشاندش.
Hana
همهٔ ما، دچار ضربهٔ روحی شدید که شده باشیم، تردید میکنیم، به تتهپته میافتیم؛ حین حرفزدن مدام مکث میکنیم. حرفمان توی گلویمان گیر میکند. اما بهکمک کلامِ دیگران میتوانیم دوباره حرف بزنیم. میتوانیم به شعر پناه ببریم. میتوانیم کتابی باز کنیم. یک نفر آنجاست که غرق واژهها شده و هوایمان را دارد.
Hana
این فقط یک لحظه است/ بیشک لحظهٔ دیگر/ با شادمانی ناگهانی آمیخته به رنجْ قلبت را تسخیر میکند.
Hana
زندگیِ دشوار به زبانی دشوار نیاز دارد و شعر دقیقاً همینگونه است
Hana
هرآنچه بیرون از وجودت باشد ممکن است هرآن از تو گرفته شود. فقط آنچه درونت هست امنیت دارد.
Hana
ناراحتم که بچههای زیادی توی دنیا هستند که هیچکس مواظبشان نیست، و به همین دلیل بزرگ نمیشوند. پیر میشوند، اما بزرگ نه. برای بزرگشدن به عشق و محبت نیاز داری. اگر خوششانس باشی عشق بعداً سر راهت قرار میگیرد. اگر خوششانس باشی با مشت نمیکوبی توی صورت عشق.
Hana
حجم
۲۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۸ صفحه
حجم
۲۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۸ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان