بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مسیر آرامش | طاقچه
تصویر جلد کتاب مسیر آرامش

بریده‌هایی از کتاب مسیر آرامش

نویسنده:جف فوستر
انتشارات:نشر ترنگ
امتیاز:
۳.۳از ۷ رأی
۳٫۳
(۷)
پیام کتاب پیش روی شما ساده است: تلاش برای خوشبخت بودن را متوقف کنید، فرار از ناخوشی را متوقف کنید، خود را همان‌طور که هستید در آغوش بگیرید و خوشبختی عمیق‌تری را تجربه و کشف کنید
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
از فیلم گذشته و آینده، زمان و مکان، خارج شوید و لحظه‌ی مقدس، همین لحظه و تنها لحظه‌ای را که هست ببینید.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
شفای خویش، تغییر خویش و حتی بیدار ساختن خویش را رها کنید. جلو زدن فیلمِ زندگیِ خود را متوقف کنید. «رها کردن» را رها کنید. شفا مقصد نیست. همین‌جا باشید. درد و اندوه تو، تردیدها و آرزوهای تو افکار هراس‌انگیز تو اشتباه نیستند،آن‌ها نمی‌خواهند «شفا» یابند. آن‌ها می‌خواهند بمانند، همین‌جا، همین حالا، به‌آرامی، در میان بازوان عاشقانه و شفابخش بیداریِ اکنون... جف فوستر
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
۱۰۷: ترانه‌ای عاشقانه برای خودم تو همان هستی که من هر روز صبح با او بیدار می‌شوم. کسی که با او نفس می‌کشم و هر ضربان قلب او را همچو ضربان قلب خودم احساس می‌کنم. تو کسی هستی که با او قدم می‌زنم، با او صحبت می‌کنم و می‌خوانم، کسی که در هر لحظه‌ی بیداری از هر روز مقدس با من می‌ماند. تو کسی هستی که من با او بیمار می‌شوم، با او می‌گریم، کسی که خشم، شادی، و تردید او مانند آتش از درون من شعله می‌کشد. تو کسی هستی که من با او خواهم مرد. کسی که به آغوش او بازمی‌گردم.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
فرزندم، بدان که اگر موفق شوی، دوستت خواهم داشت و اگر شکست بخوری نیز به همان میزان دوستت دارم.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
به هر رویدادی که رخ می‌دهد، هرچقدر ناخواسته، ناامیدکننده یا گذرا باشد، بگویید: «شما چیزی جز خودِ حیات نیستید! من به شما سر تعظیم فرود می‌آورم.»
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
اجازه دهید همه‌چیز در زمان اکنون جریان یابد. تسلیم شوید. جدا شوید. بشکنید. اجازه دهید رؤیاهای کهن به زیباترین شکل ممکن بمیرند. اجازه دهید تمام قطعات گمشده در بازوان عشق شما آرام گیرند. و خود را در سقوط خود پیدا کنید و در شکستن خود نفس بکشید. این‌گونه تمام مخلوقات فرمانروایی‌های فراموش‌شده به شما سر تعظیم فرود می‌آورند. ناجیان آن‌ها. عشق آن‌ها.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
«گند زدم.»در اثنای جراحت‌دیدگی خود، وسوسه می‌شوید که در برابر خود و دنیا بایستید. کسی را سرزنش می‌کنید و به شخص دیگر یورش می‌برید. در پی انتقام هستید و با رفتاری اعتیادگونه خود را مجازات و به خود حمله می‌کنید. سریعاً درد را بی‌حس کنید. چیزی بنوشید، بخورید، چیزی بخرید و بکوشید چیزی احساس نکنید.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
اگر اینجا و اکنون تنهایی به دیدار شما آمد، از آن روی برنگردانید. اگر ترس به سراغتان آمد، آن را پس نزنید و سعی نکنید بگریزید. اگر در درون شما احساساتی نظیر درماندگی، خشم یا حس ناامیدی کامل جریان یافت، این انرژی‌ها را رد نکنید. آن‌ها تنها می‌خواهند همین‌حالا حس شوند. این احساسات اشتباه نیستند. آن‌ها فرزندان گمشده‌ی شما و کودکان یتیم بیداری هستند که فقط می‌خواهند احساس شوند و جریان یابند
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
گاهی زندگی چنان ما را به زانو درمی‌آورد که احساس خواهیم کرد هر آنچه در زندگی می‌خواستیم از ما می‌گریزد. البته که بله، این «ملاقات» ممکن است دردناک باشد.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
گاهی زندگی چنان ما را به زانو درمی‌آورد که احساس خواهیم کرد هر آنچه در زندگی می‌خواستیم از ما می‌گریزد. البته که بله، این «ملاقات» ممکن است دردناک باشد. اما شاید احساس این جراحت سرآغاز شفا یافتن است و نه پایان آن.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
خواهید آموخت که به راه بیراهه اعتماد کنید و آشیانه‌ی خود را در آغوش گرم ناامنی بسازید.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
همین حالا تلاش برای یافتن پاسخ‌ها را متوقف کن. اکنون اجازه بده همه‌چیز به آرامش برسد. مکثی مقدس داشته باش. بگذار تمام پرسش‌ها بی‌پاسخ باقی بمانند. امروز فضایی برای نفس کشیدن به خود اختصاص بده. بگذار همه‌چیز از کنترلت خارج شود. بگذار نتوانی همه‌چیز را خوب نگه داری. بگذار ندانی که چطور؛ بگذار که اصلاً ندانی. بگذار، اگر لازم است، قلب بشکند، بدن‌درد بگیرد و روح بیدار شود. زمانی که این کار را انجام دهی، همه‌چیز بسیار مطلوب خواهد بود. اینجا بسیار هم عالی.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
آرام باش هیچ فوریتی وجود ندارد. تابستان برای رسیدن به پاییز نمی‌شتابد. یک برگ کوچک علف هیچ‌گاه نمی‌کوشد سریع‌تر از گیاه همجوارش رشد کند. سیارات نیز کاهلانه روی مدار خود حرکت می‌کنند. این عالم هستیِ کهن اصلاً شتابی ندارد.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
جدایی از دوست یا شریک زندگی بسیار به مردن شباهت دارد؛ مرگی بدون مرگ واقعی که شاید عجیب‌تر و گیج‌کننده‌تر از مرگ واقعی است. در این حالت شما احساس می‌کنید دیگر روی زمین نیستید. صبح از خواب بیدار می‌شوید و درحالی‌که متعجب هستید، نمی‌دانید آن‌ها کجا رفته‌اند. به‌دنبال آن‌ها می‌گردید و چیزی که می‌یابید، تنها غیبت آن‌هاست که منعکس می‌شود و کل لذتِ روز شما را نابود می‌سازد. هرچیزی شما را به‌یاد آن‌ها می‌اندازد. برگی که در باد حرکت می‌کند. ترانه‌ای قدیمی. لطیفه‌ای که با هم می‌گفتید و چیزی که باقی مانده است، تنها امیدی مشترک و گنگ به آینده‌ای خوشبخت است.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
در ویرانی‌ها نفس بکش. پاهای خود را روی زمین احساس کن. اعتماد کن. شاید عشق حقیقی هرگز گم نخواهد شد. مرگ نمی‌تواند آن را لمس کند. پایان‌ها قادر به توقف آن نیست. شما عشق ورزیدید و باختید، اما آیا می‌توانید گم‌گشتگی کنونِ خود را در عشق تحمل کنید؟ آیا می‌توانید «فرد از دست‌رفته» را بازگردانید؟ آیا می‌توانید اندوه، تردیدها و حتی خشم خود را مانند فرزندان دلبند خود دوست بدارید؟ و اگر نمی‌توانید، آیا می‌توانید حداقل ناتوانی خود در عشق ورزیدن به آن‌ها را در حال حاضر، دوست بدارید؟ آیا عشق به‌راستی گم شده است؟ آیا از هر زمان دیگری به شما نزدیک‌تر نیست؟
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
دعوت به اینکه سخاوتمند باشید، به وسعتی که هم درد هم لذت را، هم شادی هم عذاب روحی را، و هم هیجان هم کسالت را در خود جای دهید. و شاید دعوتی باشد به قدرشناسی از زندگی که گذرانده‌ایم، برای یکایک نفس‌های گرانبهای آن، برای غذایی که به ما داده شد، برای توانایی عشق ورزیدن، بخشش، اتصال و آرام یافتن حتی در تاریک‌ترین مکان‌ها.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰

حجم

۳۱۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۹ صفحه

حجم

۳۱۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۹ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان