بریدههایی از کتاب دوشیزگان
۳٫۸
(۱۱۵)
تماشای گریستن مادرت خیلی وحشتناک است. حس بیقراری و ناتوانی میکنی.
n re
بخشش اجباری نیست. درست مثل سپاسگزاری باید زمانی انجام شود که شخص عمیقاً برای این کار آمادگی داشته باشد.
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
دوست داشتن و از دست دادن بهتر است
از اینکه هرگز عاشق نشوید...
Ra8.M
«بابت دستکم گرفتن این روزها میترسم تنیسون.»
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
«ای زندگی بیهوده
ای زندگی زودگذر
ای صدای تسلیبخش و پرموهبت
چه امیدی به پاسخ تو یا جبران مافات است؟
پشت حجاب...
پشت حجاب...»
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
ما در حالی به دنیا میآییم که والدینمان دارند تماشایمان میکنند و آنچه در آینهٔ چشمانشان میبینیم، تعیین میکند که خودمان را چگونه میبینیم.
nina61
درس خواندن در زندگی به معنای آماده شدن برای آن نیست
nina61
کودکی آینهٔ بشر است، همان طور که صبح، آینهٔ روز.
n re
میخواهم یک نفر باشم. میخواهم تمام و کمال باشم. اما انگار شانسی ندارم.
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
پس از اینکه میمیریم، تمام چیزی که از ما باقی میماند، یک راز است.
parniyan
جذابیت چیزی است که به دنیای درونی ربط دارد: به اعتماد به نفس درونی
n re
مطابق تعریف، وقتی کودکی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، مرزها نخستین چیزی هستند که برای او برداشته میشوند.
nina61
هرگز کسی به من نگفت که اندوه بسیار شبیه ترس است.
n re
ببخشید. حتی نمیدانم چرا گریه میکنم.»
«چون احساس ناتوانی میکنی
n re
«اما چیزی بیش از زیبایی داری. یک ویژگی خاص... و سکون. مثل آرامشی در اعماق اقیانوس، خیلی پایینتر از امواج، جایی که هیچ چیز تکان نمیخورد. خیلی آرام... و خیلی غمگین.»
Mosavi
در تراژدی یونانی یک واژه برای این حالت وجود دارد: آناگنورسیس ـ بازشناخت ـ لحظهای که قهرمان سرانجام سر از حقیقت درمیآورد و سرنوشتش را درک میکند. و اینکه همیشه و در تمام مدت، این حقیقت همان جا و جلو چشمانش بوده.
nina61
روت همیشه میگفت بخشش اجباری نیست. درست مثل سپاسگزاری باید زمانی انجام شود که شخص عمیقاً برای این کار آمادگی داشته باشد.
nina61
در عصرهای طولانی تابستان، عاشق این بود که کتابی در دست بگیرد و کاغذها را بو کند و ورق بزند. روی تاب کهنهای در سایه مینشست و سیب سبز و ترد یا هلوی خیلی رسیدهای را گاز میزد و توی داستانی گم میشد.
میکاف
لحظهٔ عجیبی بود که به ابدیت میمانست. نخستین لحظهای که همدیگر را دیدند. انگار زمان کند شده بود و کش آمده بود.
n re
جذابیت چیزی است که به دنیای درونی ربط دارد: به اعتماد به نفس درونی که او نداشت.
Ra8.M
احساساتش زیاد و به هم ریخته بود: در حال نشت کردن، سرریز شدن و بیرون ریختن از وجودش،
علاقه بند
حالا در این قطار تنها بود و به سفری میرفت که قبلاً دوتایی بارها و بارها رفته بودند، در شرایط مختلف زندگی و حال و هوای جورواجورشان، بیشتر وقتها با شادمانی و گاهی بدون هیچ حرفی، در حال خواندن چیزی یا در خواب، وقتی سر ماریانا روی شانههای او بود. لحظاتی ساده و تکرار نشدنی که او حاضر بود همه چیزش را بدهد و به آن زمان برگردد.
میتوانست او را اینجا تصور کند، سیگار به لب کنارش نشسته
n re
مطابق تعریف، وقتی کودکی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، مرزها نخستین چیزی هستند که برای او برداشته میشوند.
Negin
پس از اینکه میمیریم، تمام چیزی که از ما باقی میماند، یک راز است. و البته لوازم شخصیمان به دست غریبهها میافتد.
nina61
و اگر یک زن جوان آسیبدیده باشید که کودکی و رنجی را که تحمل کرده بودید، انکار کنید، برای انکار این موضوع ممکن است با سوءاستفادهٔ دیگری مواجه شوید و پیش خودتان وانمود کنید این رفتار کاملاً عادی است.
mahsa
برایم از عشق اولت بگو
از آرزوهای آوریل، از فریبهای تصادفی
تا زمانی که گورها شروع به حرکت کنند
و مردهها برقصند.
ــ آلفرد لرد تنیسون، چشمانداز گناه
milad
هرگز کسی به من نگفت که اندوه بسیار شبیه ترس است.
ــ سی. اس. لوییس... یک اندوه مشاهده شده
milad
«نمیخواهم بهت آسیبی برسونم فرد.»
«مشکلی نیست. حتی اگر به من آسیبی برسانی، من مشکلی ندارم. به هر حال بهتر است دوست داشته شوی و از دست بدهی تا اینکه هرگز عشق را احساس نکنی.»
Morteza
فوسکا به کتاب نگاه کرد و گفت: «اوریپید. همان طور که احتمالاً فهمیدی، محبوب من است. حس میکنم دوست قدیمی من است.»
«واقعاً؟»
«اوه بله. او تنها نویسندهٔ تراژدی است که راست میگوید.»
«راست میگوید؟ دربارهٔ چی؟»
«همه چیز. زندگی. مرگ. بیرحمی باورنکردنی بشر. واقعیت را همان طوری میگوید که هست.»
Yasaman Mozhdehbakhsh
چیزی زیبا و مقدس مرده بود. و تنها چیزی که باقی مانده بود، کتابهایی بود که او میخواند، لباسهایی که میپوشید و چیزهایی که لمسشان میکرد
علاقه بند
حجم
۲۷۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۷۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان