سوژه برای عاشق شدن عملاً هیچگونه نیازی به روبرو شدن با فردی دیگر ندارد؛ بلکه تنها نیازمند خلق یک سناریوی فانتزی دربارهی ابژهی والایی است که تصور میکند از آن دیگری باشد.
AmirHossein
فروید نخست گمان میكرد اضطراب خطری در عالم بیرونی را علامت میدهد. اما بعداً بهسرعت خاطرنشان ساخت که اضطراب در وهلهی اول به انتظار خطر مربوط است.
AmirHossein
اضطراب زمانی پدید میآید که فرد در جایگاه فقدان با ابژهی خاصی مواجه شود و بدینترتیب قاب فانتزیای که سوژه از طریق آن واقعیت را ارزیابی میكند مختل گردد.
AmirHossein
ایدئولوژی مصرفی معاصر دائماً میکوشد ما را متقاعد کند که سوژه تنها یک اثر هنری است و «بودن» جای خود را به «شدن» داده است و خودِ جدید تنها یک داستان در حال گشودن است که دائماً بهینه و بازبینی میشود.
AmirHossein
سوژهای که نامهی عاشقانه مینویسد، درواقع معشوق را مورد خطاب قرار نمیدهد؛ بلکه نامه را برای کسی جز خودش نمینویسد.
AmirHossein
در حالی که سوژهی رواننژند، جهان خود را در قالب یک سناریوی فانتزی ساختاربندی میكند که فقدان (امر واقعی) را میپوشاند، در روانپریشی این «امر واقعی» اغلب بهمثابهی یک صدا یا نگاه خیرهی آزاردهنده ظهور میكند که شروع به تسخیر سوژه میكند و از این طریق دریافت سوژه از واقعیت به صورت ریشهای دگرگون و یا حتی دچار فروپاشی میشود.
AmirHossein
تروماتیکترین چیز ممکن برای سوژه نه این واقعیت که یک واقعه عملاً رخ داده است؛ بلکه این است که سوژه آن را پیشبینی نکرده یا برای آن آماده نبوده است.
AmirHossein