بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تمرین ارتباط بدون خشونت | طاقچه
تصویر جلد کتاب تمرین ارتباط بدون خشونت

بریده‌هایی از کتاب تمرین ارتباط بدون خشونت

نویسنده:لوسی لو
امتیاز:
۳.۴از ۷ رأی
۳٫۴
(۷)
اغلب ما علاقه‌مند بازتاب‌هایی هستیم حاکی از این‌که اعمال ما به‌واقع چیزی به زندگی افزوده است. از آن سو، اگر بازتاب‌های «منفی» را قضاوت، مجازات، یا دستور تلقی کنیم، چندان مشتاق به حساب آوردن آن‌ها نخواهیم بود. اما نفخ شکم نه قضاوت غذاهای سر میز است، نه در حکم مجازات من از بابت انتخاب پرخوری، و نه دستوری برای نهی از شکم‌چرانی. اگر در نظر داشته باشیم که ما همیشه قدرت انتخاب داریم و عامل بازتاب هرگز نمی‌تواند ما را به تغییر رفتار «وادار» کند، شاید بتوانیم همهٔ بازتاب‌ها را قدر بدانیم و آن‌ها را صرفاً به چشم اطلاعات ارزشمندی ببینیم که به ما کمک می‌کنند تصمیم‌های کارآمدتری بگیریم.
طلا در مس
پس من این جور می‌فهمم که تو احساس نارضایی می‌کنی چون دلت می‌خواهد جور دیگری با تو حرف بزنند ـ جوری که نشان‌دهندهٔ احترام به آموخته‌های تو، دانش تو، و تلاشی که به خرج می‌دهی باشد. آره؟
hasan behjoo
آن اوایل که هیجان مرتبط شدن با نیازهایمان هنوز تازه است، ممکن است حواس‌مان نباشد که در درازمدت نمی‌توانیم نیازهایمان را به بهای نادیده گرفتن نیازهای دیگران برآورده کنیم.
hasan behjoo
نکتهٔ اساسی این است که آیا ما به این اعتماد و اطمینان می‌رسیم که شمار معقولی از حاضران (که ممکن است فقط یک نفر باشد) درد ما را می‌فهمند و از ته دل به نیاز ما به خودی حساب شدن و پذیرفته شدن و احترام اهمیت می‌دهند، یا نه.
hasan behjoo
آره، حس می‌کنم بفهمی‌نفهمی عصبانی‌ام... به نظرم معنی‌اش این است که حتماً چند تا از آن فکرهای «چنین باید» دارد توی کله‌ام وول می‌خورد.
hasan behjoo
سبک ما واگویه به صورت پرسش است (نه اعلام): چیزی که تو داشتی مشاهده می‌کردی، احساس می‌کردی، و نیاز داشتی، فلان و فلان و فلان بود؟
hasan behjoo
بچه که بودم، پدرم به من می‌گفت: «بپر یک لیوان چای برایم بیاور.» هیچ‌وقت نگاه نمی‌کرد ببیند احیاناً در آن لحظه دارم چه کار می‌کنم، یا اصلاً دوست دارم برایش چای ببرم یا نه. من این حرف را دستور می‌شنیدم، و از آن‌جا که از عواقب نافرمانی می‌ترسیدم، پاکشان و نق‌نق‌کنان چای کذایی را برایش می‌بردم. الان پدرم مرده، و حالا که دارم این‌ها را می‌نویسم خیلی احساس غم می‌کنم. الان می‌فهمم که من هیچ وقت یک لیوان چای از صمیم قلب دست پدرم ندادم. آن‌چه نمی‌گذاشت من به‌خوشی و از صمیم قلب درخواستش را اجابت کنم نیاز من به احترام و استقلال بود.
hasan behjoo

حجم

۹۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۲ صفحه

حجم

۹۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۲ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان