بله داشتم میگفتم سی چهل سال پیش، خانوادههای تحصیلکرده(البته منظورم از تحصیلکرده همان نسل دارای مدرک سیکل تا دیپلم هستند.
Dina
همین چند سال پیش که البته منظورم بیست سی سال پیش است، خیابانها مثل حالا پُر از ماشینهای تولیدِ ملی و چینی و مدلبالای خارجی و شاسیبلند و سانروف و سانپروف و غیره نبود. توی خیابانها البته «پُر» که حرفش را هم نزن، چون کمتر آدمی آنموقع ماشین داشت، ولی تکوتوکی رنو و ژیان و پیکان و فولکسواگن و کادیلاک و شورولت و بی.ام.و و بنز دیده میشد. اینکه میگویم تکوتوک واقعاً منظورم تکوتوک است ها. این ماشینها آنقدر تعدادشان کم بود که مردم ماشینها را هم اگر به اسم نمیشناختند، صاحب ماشین را به شماره شناسنامه میشناختند. یعنی الآن دارم اغراق میکنم که بهطور خلاصه بگویم ماشین واقعاً کم بود.
یگانه
یک اتاق مخصوص خودمان داشته باشیم، ولی مگر میشد. یک خانه با هفت هشتتا اتاق خواب؟! فکر کن آرزوی رفتن به فضا در دسترستر بود تا داشتن یک اتاق مال خودِ خودمان. البته اینهم راه داشت و در یک صورت میتوانستیم اتاق مخصوص داشته باشیم. آن هم وقتی بود که قرار بود تنبیه شویم. اتاق خصوصی ما از بیرون قفل میشد نه از داخل، آن هم هروقت بزرگترها میخواستند میتوانستیم از آن استفاده کنیم!
یگانه