بریدههایی از کتاب معمای دریاچه
۴٫۳
(۳۲)
تاریکی باعث میشه بتونیم نور رو ببینیم.»
مسافر کتاب ها
خیلی باحاله آدم به چیزهایی فکر کنه که ممکنه وجود داشته باشن.»
aida
همیشه آدمهایی در زندگی هستند که کمکت میکنند بتوانی از همانجایی که متوقف شده بودی زندگی را دوباره از سر بگیری.
aida
اما وقتی همهچیز وارونه است، راحتتر میشود دید چطور چیزی که با عقل جور درنمیآید هنوز هم ارزش نگاه انداختن دارد.
aida
بهترین راه برای کنار اومدن با ترس، روبهرو شدن باهاشه.»
aida
نیمی از قلبش نیمهٔ دیگر قلب من را میسازد. من بهخاطر او اینجا هستم، و او بهخاطر من؛ تا ابد. و چیزهایی به این محکمی قرار نیست از بین بروند.
Aidasa
همهٔ ما یک زندگی قبلی داشتیم. حالا فقط ما ماندهایم با زندگی بعد از او.
Aidasa
دوست واقعی کسی است که وقتی ساکت کنارش مینشینی، حس میکنی حالت خوب است.
رونیا شیردست
تاریکی باعث میشه بتونیم نور رو ببینیم.»
aida
فقط اینکه من به روش خودم به دنیا نگاه میکردم؛ او هم به روش خودش.
غزل
«وقتی از دیدن ماه صحبت میکنین، منظورتون بخش نقرهفام درخشان اونه.»
آقای دِیل میگوید: «درسته.»
«اما وقتی اون رو روی یه کاغذ سفید میکشین، درواقع نمیتونین اون بخش رو بکشین.» به سیاهیهایی که مداد زغالی لیزا کشیده نگاه میکنم. «باید بهجاش قسمت تاریک رو بکشین، و یهجورهایی از بخش تاریک برای نشون دادن روشنایی استفاده کنین.» کلمات واقعاً سریعتر از آنکه مغزم بتواند آنها را سبکسنگین کند از دهانم بیرون میآیند. «پس در واقع نقاشی ماه رو نمیکشین. تاریکیای رو میکشین که کمکم ماه رو جوری میپوشونه که انگار اصلاً اونجا نبوده.»
غزل
صدایم خودم را هم متعجب میکند؛ کلمات تا وقتی در ذهنم بودند بهتر به نظر میرسیدند، اما دیگر راه برگشتی نیست.
غزل
برای همین آب را دوست دارم. تمام فضاهای خالی را پر میکند.
الف طا
بعضی وقتها مردم نمیخوان به کارهای احتمالاً غلطشون نگاه کنن. بعضی وقتها یه نفر باید باشه با یه نگاه متفاوت، تا بتونه چیزهایی رو که نیاز به تغییر دارن ببینه.»
الف طا
دریاچه پشت سرم زمزمه میکند. امواج شنها را قلقلک میدهند و صدایش شبیه زمزمهایست که از من میخواهد بمانم.
رونیا شیردست
دریاچه پشت سرم زمزمه میکند. امواج شنها را قلقلک میدهند و صدایش شبیه زمزمهایست که از من میخواهد بمانم.
رونیا شیردست
دریاچه پشت سرم زمزمه میکند. امواج شنها را قلقلک میدهند و صدایش شبیه زمزمهایست که از من میخواهد بمانم.
رونیا شیردست
دوست واقعی کسی است که وقتی ساکت کنارش مینشینی، حس میکنی حالت خوب است.
رونیا شیردست
«بعضی وقتها، فقط باید یهکم اونورتر از نوک دماغ خودت رو ببینی.»
الف طا
حجم
۲۴۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۴۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان