بریدههایی از کتاب فرستنده؛ زویی واشینگتن
۴٫۷
(۵۲)
همیشه امید هست. اما معنیش این نیست که برای ایجاد تغییر کافیه.
زحل
«طوری پایکوبی کن که انگار کسی تو را تماشا نمیکند.»
Fatemeh_Tohidi
مایا آنجلو یه جمله داره. میگه ‘وقتی یه نفر به شما نشون میده که کیه، باورش کنین.’ این جمله معمولاً برمیگرده به زمانی که بقیه اون روی بدشون رو بهت نشون میدن، اما من فکر میکنم دربارهٔ زمانی هم که مردم خوبیهاشون رو نشون میدن، صدق کنه.
زحل
بعضی وقتها ناپدریام زیر دوش آواز میخواند و صدای گرگِ در حال مرگ میداد.
کتابخونِ کوچولو:)
«ببین هرکسی ابعاد مختلفی داره. مردم کاملاً سیاه... یا... کاملاً سفید نیستن. بعضی وقتها آدمهای خوب کار بد میکنن و آدمهای بد کار خوب.»
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
همهچیز درنهایت بهتر میشود.
booklover
مثل این بود که کسی با مداد چیزی کشیده باشد و بخواهد پاکش کند. اینجور موقعها بیشتر خطوط مداد از بین میروند، اما بعضی وقتها هم جایشان باقی میماند، بنابراین هنوز یکجورهایی میشد چیزی را که پاک شده بود، دید. معذرتخواهی تروِر به من چنین حسی میداد، انگار میخواست با ببخشید گفتن، دردم را پاک کند، اما نمیتوانست همهچیز را ناپدید کند.
Fatemeh_Tohidi
«طوری پایکوبی کن که انگار کسی تو را تماشا نمیکند.»
booklover
برای انجام هر کاری یه دنیا وقت دارم.»
aida
اما مثل این بود که کسی با مداد چیزی کشیده باشد و بخواهد پاکش کند. اینجور موقعها بیشتر خطوط مداد از بین میروند، اما بعضی وقتها هم جایشان باقی میماند، بنابراین هنوز یکجورهایی میشد چیزی را که پاک شده بود، دید.
anne...
«طوری پایکوبی کن که انگار کسی تو را تماشا نمیکند.»
roh.sargardan:)♡
«مایا آنجلو یه جمله داره. میگه ‘وقتی یه نفر به شما نشون میده که کیه، باورش کنین.’ این جمله معمولاً برمیگرده به زمانی که بقیه اون روی بدشون رو بهت نشون میدن، اما من فکر میکنم دربارهٔ زمانی هم که مردم خوبیهاشون رو نشون میدن، صدق کنه.
Fatemeh_Tohidi
‘وقتی یه نفر به شما نشون میده که کیه، باورش کنین.’
ستیا
انگار که هیچچیزی تغییر نکرده بود.
اما مثل این بود که کسی با مداد چیزی کشیده باشد و بخواهد پاکش کند. اینجور موقعها بیشتر خطوط مداد از بین میروند، اما بعضی وقتها هم جایشان باقی میماند، بنابراین هنوز یکجورهایی میشد چیزی را که پاک شده بود، دید.
aida
آیا قرار بود کل تابستان خانهنشین بشوم و بهاجبار حرفها و خندههایشان را که توی خانهمان میپیچید، بشنوم؟
anne...
‘وقتی یه نفر به شما نشون میده که کیه، باورش کنین.
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
مردم کاملاً سیاه... یا... کاملاً سفید نیستن. بعضی وقتها آدمهای خوب کار بد میکنن و آدمهای بد کار خوب.
Book
گذشت، برای من هم کار سختیه، اما بهش یهجور دیگه فکر کن. این تویی که داری توی وجودت درد رو نگه میداری.
Book
همکارانش هر خوراکیای را که توی آبدارخانه بگذارد، میخورند.
Book
مامان گفت: «میدونم دلش برات تنگ شده.»
دلتنگم بود؟ به نظر میرسید بدون من حالش خوب باشد.
مامان گفت: «میدونی چیه؟ این اخلاقت به من رفته. گذشت، برای من هم کار سختیه، اما بهش یهجور دیگه فکر کن. این تویی که داری توی وجودت درد رو نگه میداری. دردی که تو میکشی، بیشتر از درد تروِره. اگر اون رو ببخشی بهت کمک میکنه تا از این رنج خلاص بشی و دوباره با دوستت آشتی کنی. یه بازی بُردبُرد.»
Fatemeh_Tohidi
رفت و من با دقت نامه را تا کردم و توی پاکتش گذاشتم. کشوی میزتحریرم را باز کردم، دفتر ریاضی کلاس ششم را بیرون آوردم و پاکت را همینطوری بین دوتا از برگههایش قایم کردم.
همان شب، بعد از شام، رفتم توی اتاقم، در را بستم و نامهٔ مارکوس را دوباره خواندم. میدانستم با خودم قرار گذاشتهام فقط یک بار جواب نامهاش را بدهم، اما هنوز هم سؤالهای زیادی داشتم تا از او بپرسم.
Black
«طوری پایکوبی کن که انگار کسی تو را تماشا نمیکند.»
anne...
اما نامههای مارکوس باعث شده بودند بفهمم همیشه بخشی از وجودم خالی بوده، مثل تکهای از قلبم.
anne...
«طوری پایکوبی کن که انگار کسی تو را تماشا نمیکند.»
Book
‘وقتی یه نفر به شما نشون میده که کیه، باورش کنین.’ این جمله معمولاً برمیگرده به زمانی که بقیه اون روی بدشون رو بهت نشون میدن، اما من فکر میکنم دربارهٔ زمانی هم که مردم خوبیهاشون رو نشون میدن، صدق کنه.
Book
همیشه امید هست. اما معنیش این نیست که برای ایجاد تغییر کافیه.
Book
‘وقتی یه نفر به شما نشون میده که کیه، باورش کنین.’
mohammadjavad ghanbari
«اگه راست میگی، پس چرا اجازه دادی که اون پسرها اون حرفها رو دربارهم بزنن؟»
کاربر ۸۸۲۵۳۷۸
حجم
۱۹۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۱۹۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان