
بریدههایی از کتاب دفترچه پیدا شده حوالی خیابان انقلاب
۳٫۵
(۱۸)
یا بارها به خود بگویم که انسان حیوانی اجتماعی است
alireza_kh
ما دهه شصتیهای بیچاره. ما خردسالان همیشه در حال تربیت. یک مشت این کار را بکن و آن کار را نکن ریختند توی سر و صورت کودکیمان که هیچ وقت هیچ کدامشان درست نبودند.
بهار قربانی
گفت: «یعنی میگی بهشت عشقه؟»
«منظورم پیوستگی نهفته توی شادمانی و عشقه. این توشون مشترکه. و البته فکر میکنم بهشت واقعاً خود عشقه. نه چیز دیگهای.»
fati
«بگو ببینم چرا آدمها انقدر برای عشق ارزش قائلن؟ عشق تا حالا کسی رو از مرگ نجات داده؟ نه. ولی پزشکی نجات داده.
alireza_kh
هرکسی که وسط پاهاش یه چیزی داشته باشه میتونه عاشق بشه.
alireza_kh
یه عمر توی کلهمون کردن که مردی باید اینجوری باشی، زنی باید اونجوری باشی، در صورتی که خودشون هم به مرد و زن بودن با معیارهای خودشون احترام نذاشتن. گه بگیرن این تعریفهای الکیشون رو از آدمها.
بهار قربانی
و من تک و تنها
با همهٔ آنانی که رفتهاند، احاطه شدهام.
Mary gholami
این ویژگی عجیب همنسلهای من است. رنجورهای دههٔ شصتی که باید همهٔ خاطراتشان را با خود حمل کنند، به آن افتخار کنند و در آخر با همراهیاش بمیرند.
Mary gholami
و من تک و تنها
با همهٔ آنانی که رفتهاند، احاطه شدهام.
ــ عدنان الصائغ
خودِ خودِ سِوِروس اِسنیپ
ما دهه شصتیهای بیچاره. ما خردسالان همیشه در حال تربیت. یک مشت این کار را بکن و آن کار را نکن ریختند توی سر و صورت کودکیمان که هیچ وقت هیچ کدامشان درست نبودند. ما اولین نسخهٔ آزمایشی پدر و مادرها بعد از بحرانشان بودیم که باید تمام کارهایی را که دوست داشتند و دوست نداشتند از بر میشدیم. باید آداب معاشرتی را میدانستیم که هیچ وقت خودشان کسب نکردند.
m-a
«بگو ببینم چرا آدمها انقدر برای عشق ارزش قائلن؟ عشق تا حالا کسی رو از مرگ نجات داده؟ نه. ولی پزشکی نجات داده. خیلی هم نجات داده. چرا دربارهٔ علم رمان نمینویسن؟ چرا دائم از عشق میگن. چیزی که اصلاً واقعیت نداره. اون هم عشق یه آدم به آدمهای دیگه که نتیجهٔ هزار تا فقدان روحیه. البته نکتهش اینه که خیلی همهگیره. هرکسی که وسط پاهاش یه چیزی داشته باشه میتونه عاشق بشه. به نظرم باگ خلقت همینه. عشق شهسوارانه که مسخرهتر از همشونه. باز توی عشق رمانتیک یه کم لذت هست.»
yegisbook
دلزدگی از شناخت میآید؟ به خاطر همین است که از همسایههایمان بیشتر از ساکنین کوچهٔ پایینی دلزده میشویم. و عشق چه؟ درست نمیدانم، اما مطمئنم مردها تمام طول تاریخ بین زن سرکش و زن عاشق سرگردانند.
yegisbook
اصلاً خیابان را برای این ساختهاند که توی پیادهرویش راه بروی. خودش مقصد است. جاده وسیلهای است برای رسیدن به مقصد. ماهیتش در شهری است که در انتهای آن قرار گرفته. اما خیابان نه. هویت خیابان را آدمهایی که روی پیادهروهایش قدم میزنند و مغازههای اطرافش میسازند. و ولیعصر به اندازهٔ قدمت و نامهای متعددش هویت دارد.
کاربر ۸۶۷۵۸۲۳
ما دهه شصتیهای بیچاره. ما خردسالان همیشه در حال تربیت. یک مشت این کار را بکن و آن کار را نکن ریختند توی سر و صورت کودکیمان که هیچ وقت هیچ کدامشان درست نبودند. ما اولین نسخهٔ آزمایشی پدر و مادرها بعد از بحرانشان بودیم که باید تمام کارهایی را که دوست داشتند و دوست نداشتند از بر میشدیم. باید آداب معاشرتی را میدانستیم که هیچ وقت خودشان کسب نکردند.
کاربر ۸۶۷۵۸۲۳
انسان بیخاطره کودک است. کودکانه رفتار میکند. من برعکس حسین پناهی نمیخواهم برگردم به کودکی.
کاربر ۸۶۷۵۸۲۳
آنقدر عزا بر سرم ریختهاند که فرصت زاری ندارم.
خودِ خودِ سِوِروس اِسنیپ
حجم
۲۰۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۰۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۱۶,۰۰۰
۸,۰۰۰۵۰%
تومان