در خلوت آشوبم هر کس که مرا میدید
از مذهب عشق تو میکرد مرا تفتیش
علیرضا
به زیر سایهٔ زلفت پناهم ده که میترسم ـ
علیرضا
پروانه شَوَم در دل خورشید بسوزم
گر گرمی لبهای تو نزدیکتر آید
علیرضا
سرای مهر بودم من، کنون ویرانه میگردم
علیرضا
منی که مرگ خودم را به دست خود دیدم
ز منع ترک خیالم مرا بکوشانید
علیرضا
بدان! هوای تو دارم، ولی گرفتارم
علیرضا
چه شد از تو دور گشتم چه شد از تو دور ماندم
چه شد این چنین نماندست میانمان کلامی
علیرضا
شاعری سختترین حالت خود آزاریست
علیرضا
جام بغضم از سراب لحظهای پر میشود
شاید او در خاطرش من را تماشا میکند
آیگل
اگر به سوی تو آیم، روم به سوی جنون
اگر کناره بگیرم، نه مرد پیکارم
آیگل