من از توان، تفکر، زیبایی و خوشاقبالی بیبهرهام، اما بدبختیام در این وضعیت نامتعارف در این است که به آن آگاهم. تنها استعدادی که دارم روشنبینی است.
mery
«من انسانم. آگاهی و شعور دارم.»
«به چه دردت میخورد؟ فقط تو را درمانده کرده. بهتر است شعورت را نادیده بگیری.»
mery
جوان! ما هرکدام از سه وجود تشکیل شدهایم. یک شیء که جسم ماست، یک وجود که روح ماست و یک آگاهی که در کلام ما نهفته است و آن همان چیزی است که دیگران دربارهٔ ما میگویند.
ندا آهوپای
نقاب جوانی و جذابیت از روی صورتها پریده بود. فشار و کینه و تحقیر و جاهطلبی و وقاحت و تنگنظری از پس نقابها دیده میشد.
Melika.R
به تو اطمینانخاطر میدهم که یادآوری خاطرات یک مرده از خاطرات یک زنده دلنشینتر است.
m_royaei
خواستهٔ افراطی علامت انسان بودن است
ندا آهوپای
پدرم گفت: «قبل از هر چیز باید بگویم که همسرم دیگر نمیشنود. اگرچه جسمش اینجاست، اما روحش جای دیگری است. چیزی هم نمیبیند. اگر از او دور شوم، گریه میکند.»
«پزشکان در این باره چه نظری دارند؟»
آنها میگویند او بیش از توانش درد و رنج تحمل کرده و تصمیم گرفته دیگر درد و رنجی نکشد. خودش را از دنیا کنار کشیده.
behrad ghasemzade
خود را بهخاطر آرامشی که داشتم سرزنش میکردم. حالا که همهچیز بر وفق مراد بود، اینهمه انزجار برای چه بود؟ باید قوی، محکم، خشن و هراسیده باشم! باید در این لحظات آخر احساساتم معنادار باشد!
Melika.R
زندگی من چون مفهومی نداشت باید پایان میگرفت.
Melika.R
«از لحظهای که یک اثر بهوجود میآید، خیال و رؤیا میآفریند
Melika.R