جملات زیبای کتاب پیدا کردن چیکا | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیدا کردن چیکا

بریده‌هایی از کتاب پیدا کردن چیکا

نویسنده:میچ البوم
دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۶از ۸ رأی
۳٫۶
(۸)
آن جشن تولد، شادترین و درعین‌حال دلگیرترین جشن تولدی بود که در عمرم تجربه کرده بودم.
یك رهگذر
کریستوفر رابین موقع خداحافظی به پو می‌گوید: «قول بده که هیچ‌وقت مرا فراموش نمی‌کنی؛ حتی اگر صد ساله شدم». اما پو (خرس) اول می‌پرسد: «آن موقع من چندساله خواهم بود؟»
یك رهگذر
وقتی کسانی که دوست داری را روی کاغذ می‌آوری، برای همیشه واقعیتی را در مورد آنان می‌پذیری
یك رهگذر
آدم نمی‌تواند کسی که دوستش دارد را فراموش کند.
یك رهگذر
پروردگار، زندگی را برای ما نصفه و نیمه تدبیر نمی‌کند.
abar
چیکا پرسید: «خدا قدرتمند است؟» «بله.» «شجاع است؟» «بله.» «از اسب‌ها محافظت می‌کند؟» اصلاً نمی‌دانستیم این سؤال از کجا به ذهنت خطور کرد. پاسخ دادیم: «خدا از همه چیز محافظت می‌کند.»
سپیده
«امید. متوجه منظورم از امید می‌شوی؟ آیا امید دلیل خوبی برای انجام‌دادن کاری هست؟» آهی می‌کشد و روی شکم غلت می‌زند: «بله. دلیل خوبی است.»
سپیده
لوله‌کشی می‌کرد و به پسرش آموخته بود تا وقتی که بتواند با استفاده از مغزش کسب درآمد کند با دست‌هایش مشغول کارگری شود.
سپیده
چون در وجود تو چیزی را نسبت به آن بیماری دیدیم که از دیدن آن در وجود خودمان وحشت داشتیم: پذیرش.
سپیده
اما در طول زندگی یاد گرفتم که جاه‌طلبی چیزی است که می‌تواند به تدریج تو را از پا دربیاورد. مثل ابری که در امتداد خورشید حرکت می‌کند تا وقتی که به‌خاطر تعقیب خورشید خودش از بین می‌رود.
سپیده
چیکا، ارزنده‌ترین چیزی که می‌توانی به کسی بدهی وقتت است چون هیچ‌وقت نمی‌توانی آن را پس بگیری و هیچ‌چیز جایش را پُر نمی‌کند. وقتی هم که اصلاً به پس‌گرفتن وقتت فکر نمی‌کنی یعنی آن را در ازای عشق داده‌ای.
سپیده
«نمی‌دانم چیکا، بعضی وقت‌ها آدم بعضی چیزها را بدون دلیل نگه می‌دارد.»
سپیده
یکی از بهترین کارهایی که یک کودک می‌تواند برای بزرگ‌ترها انجام دهد این است که آنها را پایین بکشاند، نزدیک زمین؛ تا بهتر صداهای زمین را بشنوند.
سپیده
باری که به دوش می‌کشیم، شخصیت ما را تعریف می‌کند. تلاشی که می‌کنیم، میراث ماست.
سپیده
اما من به سراغ نوشتن می‌رفتم. وقتی می‌نویسی، حس می‌کنی در یک گفت‌وگو هستی. گاهی افکارم را روی کاغذ می‌نویسم، طوری که انگار خدا آن را می‌خواند و از او نیرو می‌خواهم.
سپیده
او مرد شرور و بدجنسی نبود، فقط تهی بود.
سپیده
«آقای میچ؟ چرا به من زل زده‌اید؟» نتوانستم حقیقت را بگویم که دارم او را در حافظه‌ام ذخیره می‌کنم و به این می‌اندیشم که نعمتِ بودن با بهترین بچه را داشتیم، اما در بدترین شرایط ممکن.
سپیده

حجم

۳۱۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۳۱۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان