دهـکده زیـبایی در میان کوهها و جنگلها قرار داشت که در آن، آدمهای کوچکی زندگی میکردند. مردم آنجا هیچ دوستی بیرون از دهکده نداشتند و باور داشتند که تنها آدمهای روی زمین هستند. مَردهای ده هر چند مدت با هم جمع میشدند و از روستا بیرون میرفتند تا در جنگل، غذا تهیه کنند. اهالی ده تا وقتی که در روستا بودند، احساس امنیت میکردند چون فکر میکردند دورتادور دهکده را یک هاله نور محافظ فرا گرفته و اجازه …
این نوشته را پسندیدی؟
۱
اطلاعات چاپ
این نوشته در شمارهٔ ۳۱۲۸ مجلهٔ کیهان بچهها (زمستان ۱۴۰۲) منتشر شده است.