
«سقلمه» مُد جدید دنیای سیاستگذاری است. در سادهترین حالت، سقلمهزدن یعنی برنامهریزی برای اینکه گرفتنِ یک سری از تصمیمها آسان شود و گرفتنِ برخی دیگر از تصمیمها سخت، اما اجباری برای تصمیمگیری در کار نباشد. مثلاً اگر میخواهید نوجوانان سیگار نکشند، قانونی علیه استعمال دخانیات وضع نکنید، بلکه کاری کنید که خرید سیگار به دردسری بزرگ تبدیل شود. سقلمهزدن در برخی موقعیتها خوب است، اما یک مشکل بزرگ دارد: تصمیمگیری آگاهانۀ شهروندان را تحتالشعاع قرار میدهد.
ووکس — ریچارد تیلر، استاد دانشگاه شیکاگو، بهخاطر سهمی که در اقتصاد رفتاری ایفا کرده است برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد شد. اقتصاد رفتاری حوزهای از اقتصاد است که بررسی میکند سوگیریهای روانشناختی چطور مردم را به کارهایی وامیدارد که از منفعتطلبیِ عقلانیِ محض فاصله دارند.
ولی سیاستگذاران لابد بهدلیل دیگری با او آشنایند. او و همکارش، کس سانستاین از دانشکدۀ حقوق دانشگاه هاروارد، مسئول طراحی و ترویج مفهوم «سقلمهها» [۱] بهعنوان یک ابزار سیاستگذاریاند. در طول دهۀ گذشته، سیاستگذاران در سراسر دنیا بر مبنای ایدههای تیلر و سانستاین واحدهای سقلمۀ حکومتی و برنامههای دیگری را تأسیس کردهاند که هدفشان هدایت مردم بهسوی انتخابهایی است که به نفع و صلاحشان باشد. سقلمهزنی مُد شده است.
هم کسبوکارها و هم حکومتها میتوانند از سقلمهها برای شکلدادن به رفتار کارکنان، مشتریان و شهروندان استفاده کنند. یک مثال کلاسیک سقلمه شرکتی است که بهطور خودکار کارکنانش را در یک برنامۀ خوب بیمۀ بازنشستگی ثبتنام میکند، اما به آنها اجازه میدهد که در صورت تمایل از آن برنامه خارج شوند. در وضعیتی که سقلمهای در کار نباشد، کارکنان باید فعالانه تصمیم …