
پوژانگ یائو دانشآموزی بود که در کلاسش، در شهری دورافتاده در چین، از آخر دوم بود. چند سال بعد، او بهعنوان رتبۀ اول در کل انگلستان سر از دانشگاه کمبریج درآورد و سپس به بزرگترین بانک سرمایهگذاری جهان پیوست. در آنجا نیز بهخاطر اشتباه فاحشش در یک معامله ترفیع گرفت و برای ادامۀ تحصیل به دانشکدۀ بازرگانی استنفورد معرفی شد. یائو از نقش شانس در موفقیت و تصویر آرمانیِ نادرستی میگوید که خارجیها از سیستم آموزشی غرب دارند.
امریکن افرز — اکثر اوقاتی که با مسیحیان انجیلی در ایالات متحده همکلام شدهام، برایم از تغییری گفتهاند که خواندن انجیل در زندگیشان ایجاد کرده، از اینکه بعد از خواندنِ آن انگار دوباره متولد شدهاند.
من مسیحیِ انجیلی نیستم. من یک آتئیست چینیام که به غرب آمد، در بهترین دانشگاههای جهان درس خواند، و بعدها در یکی از بزرگترین شرکتهای نظام سرمایهداری، یعنی گلدمن ساکس، کار کرد.
بااینحال زندگی من نیز مانند مسیحیان انجیلی با خواندن یک کتاب دگرگون شد: زندگینامۀ خودنوشتِ رابرت روبین به نام در دنیایی نامطمئن [۱] (رندم هاوس، ۲۰۰۳). رابرت روبین یکی از شرکای اصلی گلدمن ساکس بود و متعاقباً وزیر خزانهداری شد. بعدها بود که متوجه شدم بعضی از آمریکاییها او را در حد خداوند میستایند.
در وهلۀ اول، این کتاب را بهخاطر عنوانش خریدم. انتخاب چنین عنوانی از سوی فردی که این همه دستاورد داشت برایم سؤالبرانگیز بود. قبل از آن همیشه فکر میکردم که هر اتفاقی دلیلی دارد. والدینم یادم داده بودند که آدمهای خوب پاداش میگیرند و آدمهای بد مجازات میشوند. معلمهای مدرسه یادم داده بودند که اگر سخت کار کنی موفق میشوی و اگر تلاش نکنی شکستت حتمی است. زمانیکه آن کتاب را دست گرفتم، در دانشگاه …