
تاریخ از ابتدا گزارشگر انواع و اقسام اهمالکاریها بوده و نسخههای گوناگونی برای درمان آن ارائه شده است. در سالهای اخیر اما نگرشهای تازهای دربارۀ منشأ و شیوۀ برخورد درست با این معضل مطرح شده است. آزمایشات مختلفِ رفتاری و ژنتیکی یافتههای تازهای را در اختیار ما قرار دادهاند، یافتههایی که شاید بتوانند راهنمایی برای انتخاب شیوۀ درست برای مقابله با اهمالکاری باشند.
نیویورکر — دوست دارید جوک مورد علاقهام دربارۀ اهمالکاری رو بشنوید؟
بعداً تعریف میکنم. پیرز استیل، روانشناس دانشگاه کلگری، در طول تحقیقاتش روی طبیعت اهمالکاری شوخیهای تکخطیِ بیشماری را شبیه این پیدا کرده تا در موقع لزوم استفاده کند. او، که پیش از این یک اهمالکار تمامعیار بوده، میداند که استفاده از چند شوخی در این مسیر خالی از لطف نیست. حداقل بهتر از این است که، بهواسطۀ عقبافتادن کارها، کمترشدنِ امکان انجام آنها و مشخصترشدن پیامدهای انجامندادنشان، مدام مضطرب و مضطربتر شویم.
ریشههای تمایل به اهمالکاری را میتوان در همان ابتدای پیدایش تمدن جستوجو کرد. آنطور که استیل به من گفت، مصریهای باستان در حدود سال ۱۴۰۰ قبل از میلاد مسیح با مدیریت زمان درگیر بودند. یکی از نشانههای رمزی که توسط رونالد لوپروهون، مصرشناس دانشگاه تورنتو، ترجمه شده چنین میگوید: «دوست عزیز، کار را عقب نینداز و اجازه بده سر موقع به منزل برویم». ششصد سال پس از آن و در سال ۸۰۰ قبل از میلاد، هزیود شاعر یونانیِ آن زمان نیز نگاه مشابهی را منعکس میکند و به ما هشدار میدهد که «کارتان را به فردا یا پسفردا موکول نکنید، چرا که یک کارگر تنبل و کسی که کارش را عقب میاندازد هیچگاه نمیتواند انبارش را پر کند». به اعتقاد سیسرو، در سال ۴۴ قبل …