اگر این مسجد نبود معطل نمی‌شدیم!<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

اگر این مسجد نبود معطل نمی‌شدیم!

پای صحبت «مسجد جامع خرمشهر»

کیهان بچه‌ها

۴ دقیقه مطالعه

bookmark

سلام نمازم را که دادم صدایی را شنیدم که با مهربانی می‌گفت: « قبول باشد! قبول باشد!»

دور و برم را نگاه کردم. به جز چند نفر که در رکوع و سجده بودند کسی نزدیکم نبود. اول فکر کردم خیالاتی شده‌ام؛ اما خوب که دقت کردم متوجه شدم مسجد است که با من هم سخن شده است. خندیدم و گفتم:

- شما مسجدها حرف هم می‌زنید؟

- (با لبخند) مگر خودتان از قول ما نگفته‌اید: ما بصیریم و سمیعیم و هشیم / با شما نامحرمان ما خامشیم؟

- (با خنده) شعر مولوی را هم که بلدی؟

- از یکی از علمایی که این‌جا منبر رفته بود شنیده‌ام.

- احسنت.

- حالا از کجا آمده‌ای؟

- از تهران.

- تنهایی؟

- نه با کاروان راهیان نور.

- پس بقیه کجا هستند؟

- راستش صبح حالم خوب نبود. آن‌ها برای بازدید از مناطق جنگی رفتند و من در …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۳۰۸۳ مجله کیهان بچه‌ها (بهار ۱۴۰۱) منتشر شده است.