خلاصه قسمت قبل:
بعد از اینکه کارآگاه فهمید حال پارسا زیاد خوب نیست، نسبت به اون خدمتکاری که شب گذشته یه لیوان شیر به اتاق پارسا برده بود مشکوک شد و برای همینم باهاش صحبت کرد، دموربایا بعد از صحبت متوجه شد که خدمتکار هر شب به دستور پوریا یه مقدار آرامبخش توی یه لیوان شیر میریزه و برای پارسا میبره، این موضوع چند روزی ادامه داشت تا اینکه یه روز صبح پارسا به شدت تشنج کرد و بعد از انتقال اون به بیمارستان و درست همون روزی که پوریا برای ملاقات برادرش به اونجا رفته بود، پارسا از شدت درد و تشنج زیاد از دنیا رفت.
راوی دوم:
دیگه نمیدونستم باید چیکار کنم، اوضاع که بد بود بدترم شد چون پارسا دقیقا همون شبی که من به دیدنش رفتم مرد؛ کارآگاه هم گفت که جسد باید کالبدشکافی بشه و اجساد پگاه و پارسا نباید تا زمانی که تحقیقات تموم نشده دفن بشن، خلاصه نتیجه آزمایشات کالبدشکافی این بود که پارسا به علت مصرف بیش از حد داروی آرامبخش مرده، ولی آخه چه مصرف بیش از حدی؟! من که خودم پزشکم و میدونم باید چه مقدار دارو به بیمارم اونم بیماری که معتاده بدم تا نمیره؛ ولی متاسفانه تمام شواهد علیه من بود، بعد از مرگ پارسا …