خانم معلم گفت:«بچهها!... بچهها! ساکت باشید. برای شما یک خبر خوب دارم. قرار است از کلاس ما یک نفر انتخاب شود و در مسابقه تلویزیونی شرکت کند. داوطلب داریم؟»
یکدفعه کلاس شلوغ شد و همه دست بلند کردند:«خانم من... خانم من...!»
خانم معلم گفت:«خیلی خوب، شلوغ نکنید. دستها پایین. من که هنوز مسابقه را نگفتهام.»
یکی از بچهها دست بلند کرد:«خانم اجازه! ما را از تلویزیون نشان میدهند؟» و دلش قیلیویلی رفت.
خانم معلم لبخند زد و …