سارا نُه ساله شده بود و یک عالمه ذوق داشت. چون قرار بود همراه مامان و بابا روزهی کامل بگیرد. او تا پارسال فقط روزهی کلهگنجشکی میگرفت.
اما سارا ناگهان بیمار شد، سرما خورد و اوهو اوهو... سرفه زد.
وقتی با مامان پیش دکتر رفت، خانم دکتر گفت:«سارا جان برات قرص و شربت مینویسم، روزی سه بار بخور، روزی یه آمپول هم داری. هفت روز استفاده کن و …