
کانت روزگاری متافیزیک را بهکنایه «ملکۀ علوم» خوانده بود. از نظر اعضای پرشور حلقۀ وین نیز، این ملکه بیشتر شبیه ماری آنتوانت بود، تاریخمصرفگذشته، متکبر و آمادۀ جاندادن زیر گیوتین. اعضای این حلقه، که به اندیشههای ویتگنشتاین علاقهمند بودند، میخواستند زبان را از هر چیز بیمعنا و مبهم پاک کنند و از این طریق منطق را نجات دهند. اگرچه دربارۀ این گروه زیاد نوشتهاند، کتابی جدید قتلِ رهبر آنها، موریتس شلیک، را بهانه کرده است تا سرگذشت این گروه را از منظری تازه بازگوید.
نیویورکر — شکوفایی فلسفه غالباً پس از جنگها اتفاق میافتد، بهخصوص جنگهایی که منجر به شکست میشوند. سقراط زمانی سخن میگفت که ارتش آتن در جنگ پلوپونزی داشت شکست میخورد؛ توماس هابز لویاتان را وقتی مینوشت که در پاریس تبعید بود، یعنی پس از شکست سلطنتطلبان در انگلستان. در لحظات تحقیر و سردرگمی، وقتی نیاز است مردم فهم خود از جهان را بازسازی کنند، فیلسوفان به میدان میآیند و در پیشفرضهایی بازاندیشی میکنند که در زمان عادی کسی در آنها مناقشه نمیکرده است.
شکست قدرتهای مرکز[۱] در جنگ جهانی اول باعث شد یکی از موجهای تاریخیِ اندیشۀ خلاقانه رشد کند. لودویگ ویتگنشتاین، که شاید بتوان او را تأثیرگذارترین فیلسوف قرن بیستم به حساب آورد، در ارتش اتریش-مجارستان بهعنوان افسر توپخانه خدمت میکرد. در نوامبر ۱۹۱۸، تنها چند روز پیش از آتشبس، دستگیر شد و قبل از اینکه به خانهاش در وین برگردد نُه ماه را بهعنوان اسیر جنگی در ایتالیا سپری کرد. وین، که تا پیشازاین پایتخت امپراتوری به حساب میآمد، ناگهان به پایتخت کشوری کوچک و بسته تبدیل شده بود.
در تعطیلات تابستان ۱۹۱۸ بود که ویتگنشتاین رسالۀ منطقی-فلسفی تراکتاتوس را کامل کرد، …