
دنیای ما چندان اجازۀ برنامهریزی نمیدهد. میخواهید کاری کنید، اما میبینید گرفتاریهای این دورهزمانه دستوپایتان را بسته و شما را وسط یک طوفان انداخته است. نه رمقی دارید که دربارۀ گذشته بیندیشید و نه فایدهای در آیندهنگری میبینید. فقط یک «لحظۀ اکنون» برایتان مانده که برای آن هم نمیتوانید تصمیم بگیرید. آلن جیکوبز راهی را پیشنهاد میکند که با آن میتوان از این «بنبست جنونآمیز» نجات یافت: همسفرهشدن با مردگان. چند لحظه هم که شده، خودتان را فراموش کنید و بروید سراغ کتابهای آنها. شاید پرقدرتتر به میدان بازگشتید.
هارپرز — زندگیکردن در عصر اینترنت بسیار شبیه تریاژ[۱] در میدان جنگ است. روزهایی هستند که، بدون هجوم تبلیغاتی که با صدایی گوشخراش همهجا جار زده میشوند، حتی نمیتوانیم اتومبیلمان را برای بنزینزدن بیرون ببریم. بنابراین یاد میگیریم در اینکه به چه چیزی توجه کنیم و به چه نکنیم بیرحم باشیم. موارد توجهبرانگیز بسیار زیادند و غالباً باید درلحظه تصمیم بگیریم که آیا به آنها توجه کنیم یا نه. اگر بخواهیم دیوانه نشویم، باید یاد بگیریم درخواستهایی که میخواهند وقتگیر شوند را رد کنیم، آنهم بیدرنگ و بدون ترحم.
به این مشکلِ اضافهبار اطلاعات چیزی را اضافه کنید که هارتموت رزا، جامعهشناس آلمانی، «شتاب اجتماعی» میخواند: این اعتقاد گسترده که «‘ گام و سرعت زندگی’ و، بهدنبالش، استرس و مشغله و کمبود وقت افزایش پیدا کرده است». رزا میگوید تجربۀ روزمرۀ ما از این شتاب سرشتی عجیب و متناقض دارد. از یک طرف، احساس میکنیم همهچیز خیلی سریع در جنبوجوش است، اما درعینحال احساس میکنیم در ساختارها و الگوهای اجتماعی گرفتار و زندانی شدهایم و از انتخاب معنیدار محروم گشتهایم. …