
شما چطور خودتان را تعریف میکنید؟ آیا وجودتان را شخصیتی مستقل میبینید که دارای علایق و سلایق ویژهای است و روابطش با دیگران را بر اساس معیارهای فردیای تنظیم میکند که شخصاً درست میداند؟ یا اساساً این خانواده، قوم یا کشورتان است که نقش اصلی را ایفا میکند؟ یوزف هنریش، استاد انسانشناسی دانشگاه هاروارد، میگوید تقریباً در تمام تاریخ انسانها خودشان را با گروههایشان میشناختهاند و رفتارشان را با اهداف و هنجارهای گروه تنظیم میکردند، اما ناگهان در غرب مسیر تازهای برگزیدند و موجوداتی خاص و عجیب شدند: تحصیلکرده، صنعتی، پولدار، دمکرات. دنیل دنت، یکی از مشهورترین فیلسوفان زندۀ دنیا، این ادعا را بررسی میکند.
نیویورک تایمز — رونوشتهایی که از بخشهایی از متنهای دوران باستان باقی مانده حکایت میکنند که فیثاغورس در حدود سال ۵۰۰ ق.م به پیروانش توصیه کرد لوبیا نخورید! دلیل این منع مشخص نیست (ارسطو گمان میکرد علتش را میداند)، اما اهمیت چندانی هم ندارد، چون این ایده هرگز رواج پیدا نکرد.
به گفتۀ یوزف هنریش، برخی از آبای متقدم و ناشناسِ کلیسا حدود هزار سال بعد فتوا دادند با عموزادههایتان ازدواج نکنید! دلیل این حکم هم نامشخص است، اما اگر سخن هنریش درست باشد (ناگفته نماند که او استدلالهایی جذاب و سرشار از شواهد ارائه میدهد)، این ممنوعیت چهرۀ دنیا را تغییر داد، به این صورت که جوامع و افرادی عجیب به وجود آورد: غربی، تحصیلکرده، صنعتی، ثروتمند، دمکرات.[۱]
این کتاب متن بسیار گیرایی دارد، به بهترین شکل ساماندهی شده و استدلالهایی بسیار موشکافانه و دقیق ارائه میدهد. طبق استدلالی که در این اثر مطرح میشود، قانون سادۀ یادشده موجی از تغییرات را برانگیخت و دولت را در جای قبیله، علم را در …