چندین سال پیش، زمانی که پسرم هنوز کوچک بود، نگران بودم که او به بازیهای ویدیویی معتاد شود. هنوز آن روز را به یاد دارم که به اتاقش نگاه کردم و بدن کوچکش را روی یک صندلی اداری بزرگ دیدم. او ساعتها آنجا نشسته بود، هدفون غولپیکری به سر داشت و درحالیکه انگشتانش ماوس بازی را حرکت میداد، بر سر همبازیانش فریاد میکشید. با خودم گفتم پسرم روحیهی اجتماعی دارد. حداقل زمانی که بازی میکرد، با افراد دیگری که با او بازی میکردند در تعامل بود. او چند روز سایر گیمرها را در ویدئوهای یوتوب درحال بازی «ماینکرفت» (Minecraft) تماشا میکرد؛ کار دیگری که به نظرم هم مبهم و هم بیشازحد بود. بله، درست است که او در هرکدام از جلسات اولیا و مربیان امتیازهای استثنایی دریافت میکرد و حداقل هشت ساعت در روز میخوابید و میتوانست هنگام صحبت با بزرگسالان به چشمان آنها نگاه کند، ولی من هنوز درگیر و تسلیم ترسهایی بودم که فرزندپروری در عصر دیجیتال بهوجود آورده است.
درنهایت، بهخاطر نگرانی که برای فرزندم داشتم، به بهترین راهنما، یعنی دادهها و تحقیقات علوم اجتماعی مراجعه کردم. من روانشناسی بودم که درزمینهی رسانه و مسائل نوجوانی مطالعه میکرد؛ بنابراین، به علم روی آوردم تا کمکم کند بفهمم آیا پسرم واقعا دچار مشکل شده است یا خیر. همانطور که عمیقتر تحقیق میکردم و با بزرگسالان دیگر صحبت میکردم (مکالماتی که اغلب بهصورت آنلاین بود... بچههای ما تنها کسانی نبودند که در عصر دیجیتال زندگی میکردند)، متوجه شدم که بسیاری از مخاطبان ترسهای من را به اشتراک میگذارند. چگونه میتوانیم بفهمیم که فرزندانمان رابطهی سالمی با فناوری دارند؟ و چه اقداماتی میتوانیم انجام دهیم تا مطمئن شویم که زندگی آنلاین آنها به عاقبتشان لطمهای نمیزند؟ مطالعهای جدید راهنماییهایی را ارائه کرد که در ادامه با هم میخوانیم.