
این نامها را به خاطر بسپارید: دنی رادریک، گابریل زاکمن، توماس پیکتی، امانوئل سائز، استر دافلو، آبیجیت بنرجی، مایکل کریمر. گروه جدیدی از اقتصاددانان جوان این رشته را تکان دادهاند. تقریباً روشن است که یک تغییر پارادایمی در پیش خواهد بود. ایمانِ سادهانگارانۀ اقتصاد به بازار، که مدتهاست آماج نقد کنشگران اجتماعی بوده است، حالا با تکنیکهای جدید تحلیل داده دارد طرفداران خود در اقتصاد را نیز از دست میدهد. اجماع جدیدی در حال شکلگیری است: نابرابری مضر است، همهجا و برای همهچیز.
نیویورکر — در طول این سالها، از اقتصاددانان دانشگاهی بهدلیل تکیه بر مدلهای غیرواقعی بسیار انتقاد کردهاند و بعضی اوقات من هم از جملۀ این منتقدان بودهام. «زوال اقتصاد» عنوان یکی از نخستین مطالبی بود که برای نیویورکر نوشتم و سال ۱۹۹۶ به انتشار رسید. پس از بحران اقتصادی جهانی در ۲۰۰۸، کتاب کوچکی نوشتم و بخشی از تقصیر را به گردن سیاستگذارانی انداختم که نظریههای بازار آزاد را نسنجیده با جان و دل میپذیرند. اکنون پس از ده سال از آن بحران، هنوز انتقادات زیادی از حرفۀ اقتصاد وجود دارد، ولی عدهای از فعالان این عرصه، بهویژه جوانترهایشان، به این انتقادها و واقعیتهای درحالتغییر پیرامونشان واکنش نشان دادهاند.
سورش نایدو از دانشگاه کلمبیا، دنی رادریک از هاروارد و گابریل زاکمن از برکلی، اوایل امسال، در بوستون ریویو نوشتند که این روزها «کلاسهای عادی اقتصاد خرد، بیش از آنکه برای جادوی بازارهای رقابتی وقت بگذارند، به شکست بازار و راههای حلوفصلشان میپردازند. دورههای درسی در زمینۀ اقتصاد خرد بهجای تمرکز بر مدل ‘کلاسیک’، که در آن اقتصاد خودش را تنظیم میکند، بر این متمرکزند که حکومت چگونه میتواند مشکلاتی …