
دهههاست که اقتصاد چپ منحصر شده است به واکنش علیه نئولیبرالیسم مسلطی که هر روز قدرتمندتر از دیروز میشود، واکنشهایی مثل آرزوی بازگشت به دولتهای رفاهی یا لزوم افزایش مالیات طبقات ثروتمند. اما شاید بزرگترین مشکل این راهحلها این باشد که سیاسیاند نه اقتصادی. مدتهاست که چپگرایان در اقتصاد چیز جدیدی برای گفتن نداشتهاند و حالا دستهای از متفکران جوان و پرشور در حال صورتبندی نوعی اقتصاد جدید چپگرایانهاند، اقتصادی که بتواند مبارزهای واقعی با نئولیبرالیسم به راه بیندازد و بدیلهایی کاربردی برای آن طراحی کند.
گاردین — به مدت تقریباً نیم قرن، جای چیزی حیاتی در سیاست چپگرایانۀ کشورهای غربی خالی بوده است. از دهۀ ۱۹۷۰ میلادی، چپها توانستهاند نحوۀ تفکر مردم دربارۀ تعصب، هویت شخصی و آزادی را تغییر دهند. بیرحمیهای سرمایهداری را هم افشا کردهاند. گاهی برندۀ انتخابات شدهاند، و در مواردی حکمرانی مؤثری داشتهاند. ولی نتوانستهاند تغییری بنیادین در سازوکار ثروت و کار را در جامعه رقم بزنند، یا حتی رؤیای قانعکنندهای از نحوۀ احتمالی انجام این کار ارائه دهند. خلاصه آنکه چپها سیاست اقتصادی نداشتهاند.
ولی راستها چنین سیاستی داشتهاند. خصوصیسازی، مقرراتزُدایی، کاهش مالیاتِ کسبوکارها و ثروتمندان، افزایش قدرت کارفرمایان و سهامداران، کاهش قدرت کارگران و کارکنان، همۀ این سیاستهای درهمتنیده، به تقویت سرمایهداری و فراگیرترشدنش کمک کردهاند. تلاشهای عظیمی شده است تا از سرمایهداری چیزی گریزناپذیر بسازند و هرگونه بدیلی را محال جلوه دهند.
در این فضا که روزبهروز خصومتبارتر هم میشود، رویکرد اقتصادی چپها واکنشی (مقاومت در برابر این تغییرات عظیم، آنهم غالباً بیثمر) اغلب واپسگرا …