با صحبتکردن درمورد موضوعات چالشبرانگیز با فرزندانمان، میتوانیم به آنها کمک کنیم تا احساس همدردی و شفقت را تمرین کنند.

یک شب درحالیکه دختر ۱۲ سالهام را برای خواب آماده میکردم، گفت: «مامان، خیلی نگرانم». از او پرسیدم: «فقط احساس نگرانی داری یا چیزی ذهنت رو مشغول کرده؟»
او پاسخ داد: «اوکراین.»
از او خواستم که اگر میخواهد، دربارهاش صحبت کند، اما چیزی نگفت و فقط گفت: «میخوام برام یه داستان بخونی، داستان شاد که کمکم کنه بخوابم.»
در آن لحظه فهمیدم درحال تجربهی چالش همیشگی والدین هستم؛ اینکه چه کاری باید انجام دهم یا چه پاسخی بدهم، درحالیکه خودم دقیقا جواب را نمیدانم. دلم میخواست بدانم آیا در مدرسه دربارهی اوکراین صحبت کرده یا اخبار آن را شنیده است. میخواستم بپرسم چه چیزی او را نگران کرده و چه کاری میتوانم انجام دهم تا او احساس امنیت کند. اما پیش از آنکه او را با لیست بلندبالایی از سوالاتم بمباران کنم، مکث کردم و متوجه شدم که دخترم بهوضوح گفته که چه چیزی نیاز دارد: او از من خواست که برایش داستانی تعریف کنم؛ داستانی شاد تا کمکش کنم که بخوابد.
من هم احساس او را درک کردم. خیلی وقتها من هم دوست داشتم کسی مرا درک کند. بنابراین، داستانی شاد برایش تعریف کردم و گفتوگو درمورد اوکراین را به یک روز دیگر موکول کردم. البته من هم مثل دخترم به اوکراین فکر میکردم.
اوایل همان هفته، با اوگنیا، دوست و همکارم که ساکن ایالات متحده و اصالتا اهل اوکراین است، تماس گرفتم. خارج از محیط کار، اوگنیا هر لحظه از وقتش را صرف نظارت بر ایمنی اعضای خانواده و دوستان اوکراینی میکرد و درعینحال کمکهای مالی و تدارکاتی را برای حمایت پناهندگان جمعآوری میکرد. او خانهاش را برای پذیرایی از …