تاریخ زشتی را از زبان اومبرتو اکو بشنوید<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

تاریخ زشتی را از زبان اومبرتو اکو بشنوید

اگر از شیطان بپرسید زیبایی چیست، او خواهد گفت یک جفت شاخ، چهار پنجه، و یک دم

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۱ دقیقه مطالعه

bookmark
تاریخ زشتی را از زبان اومبرتو اکو بشنوید

زشت‌ها همیشه در تاریخ منفور بوده‌اند. افلاطون می‌گفت نباید دربارۀ زشتی‌ها حرف زد، چون روح را به فساد می‌کشانند. اما، از زمان افلاطون تا الان، هنرنمایی‌های نقاشان و نویسندگان ادبی همان جایی به اوج خود رسیده که زشتی‌ها را به تصویر کشیده‌اند. درواقع، آن‌ها زشتی را «به‌زیبایی» ترسیم کرده‌اند و موجب شدند ما از زشتی «لذت» ببریم، مثل لذتی که از تماشای فیلم‌های ژانر وحشت نصیبمان می‌شود. اومبرتو اکو در این نوشته نشان داده چگونه آدم‌ها در زشتی‌های جهان به‌دنبال زیبایی بوده‌اند.

لیترری‌ هاب — در هر قرنی، فلاسفه و هنرمندان آرا و افکار خود را درباب زیبایی به رشتۀ تحریر درآورده‌اند، اما متون جدی دربارۀ مفهوم زشتی انگشت‌شمارند، یکی از آن‌ها کتاب زیبایی‌شناسی زشتی[۱] اثر کارل روزنکرانتز در سال ۱۸۵۳ است. حال‌آنکه مفهوم زشتی، در مقام جلوه‌گرِ زیبایی، همواره حاضر بوده و داستان «دیو و دلبر» تاکنون اشکال بسیار به خود یافته است. به بیان دیگر، به‌محض تعریف معیاری برای زیبایی، معیار متناظری نیز برای زشتی خودبه‌خود ظاهر می‌شود، مثلاً یامبلیخوس در کتاب زندگی فیثاغورس[۲] به ما می‌گوید «تنها زیبایی است که تقارن می‌طلبد، درمقابل، زشتی تقارن را بر هم می‌زند». آموزه‌های توماس آکوئیناس سه کیفیت را لازمۀ زیبایی می‌داند که اولینِ آن‌ها یکپارچگی یا کمال است، یعنی هرچه ناقص و ناکامل است دقیقاً، به همین سبب، «نازیباست». ویلیام اوورنی[۳] می‌افزاید «کسی که سه یا یک چشم داشته باشد را زشت می‌گوییم».

پس زشتی هم، همچون زیبایی، مفهومی نسبی است. مارکس در دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴[ ۴] زشتی را مفهومی تعریف می‌کند که تنها در غیاب ثروت یا، اگر بخواهیم بهتر بگوییم، در غیاب قدرت معنا می‌یابد. او می‌نویسد:

من زشتم، اما …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در فصلنامه ترجمان علوم انسانی، شماره ۱۵ (تابستان ۱۳۹۹) منتشر شده است.