
تابهحال دربارۀ زمان فکر کردهاید؟ اینکه زمان از کجا شروع میشود و به کجا ختم میشود، انتهایش چه ربطی به ابتدایش دارد، و ما در این میان چه نسبتی با آن داریم؟ اگر این سؤالها را بپرسید، بیشک آثار کانت و هایدگر را جلویتان میگذارند. اما جولین باگینی، که سی سال از عمر خود را در فلسفه سپری کرده، میگوید میتوان به نوشتههای فیلسوفان چینی، هندی، آفریقایی و اسلامی هم سرک کشید و جوابهایی به همان اندازه جدی و جذاب یافت.
گاردین — یکی از بزرگترین شگفتیهای ناشناختۀ تاریخ بشر این است که فلسفۀ مکتوب ابتدا بهطور کاملاً جداگانه در بخشهای متفاوت جهان در زمانی کمابیش یکسان شکوفا شد. سرچشمههای فلسفۀ هندی، چینی، یونان باستان، و همچنین بودیسم، همگی به یک دورۀ زمانی تقریباً سیصدساله بازمیگردد، که از قرن هشتم پیش از میلاد آغاز میشود.
این فیلسوفان اولیه بهشیوۀ پرستش، زندگی، و تفکر دربارۀ پرسشهای بزرگی شکل دادند که ذهن همۀ ما به آنها مشغول است. اکثر مردم بهصورت آگاهانه پیشفرضهای فلسفی خودشان را بیان نمیکنند و اغلب اصلاً نمیدانند که چنین پیشفرضهایی دارند، اما پیشفرضهای مربوط به ماهیت خود، اخلاق، منابع شناخت و اهداف زندگی عمیقاً در فرهنگهای ما جاسازی شدهاند، بدون اینکه بدانیم به طرزفکرهای ما شکل میدهند.
ولی بهرغم همۀ این سنتهای فلسفیِ غنی و متنوع در سرتاسر جهان، فلسفۀ غربی -که من ۳۰ سال آن را کاملاً بر مبنای متون غربی اصلی مطالعه کردهام- بهعنوان فلسفۀ جهانشمول و واپسین تحقیق در باب فهم بشر معرفی میشود. فلسفۀ تطبیقی -مطالعه در باب دو یا چند سنت فلسفی- تقریباً بهطور کامل به کسانی سپرده شده که در انسانشناسی یا مطالعات فرهنگی کار …