
زندگی شخصیِ آدمهای خندهدار غالباً پر است از غم و غصههایی که حتی قویترینها را میتواند از پا درآورد. تلفیقی از کمدی و تراژدی. ذهنِ بیمارشان به دادشان میرسد تا، در اوج آرامش و عصبانیت، به بزرگترین رنجها پوزخند بزنند. رز چست، کاریکاتوریست نیویورکر از همین سنخ آدمهاست. مادر و پدرش به رقتانگیزترین شکل ممکن در خانۀ سالمندان آلزایمر میگیرند، و او برای اینکه بتواند تیمارشان کند کاریکاتور میکشد. آخرین کاریکاتور لحظۀ مرگ مادر است.
بوستون گلوب — سوگوارانی که در مراسم ختم، هفتم، یا تشییعِ کسی شرکت میکنند غالباً سعی میکنند لطیفههایی التیامبخش از فرد درگذشته نقل کنند. اما این حکایات و لطیفهها معمولاً طفره میروند از اشاره به جزئیات دقیق فوت او، یا سختیهای حملشده بر آدمهایی که او را پرستاری میکردند.
کاریکاتوریستی به نام رُز چَست، در کتاب خاطرات مصور خود، به نام نمیشود دربارۀ موضوع خوشایندتری صحبت کنیم؟، در ذکر خاطرات خود از سالهای آخر زندگی پدر و مادرش، ادب را کنار میگذارد و دربارۀ مسائل عمیق و خندهدارتری صحبت میکند که غالباً نویسندگان به آن نمیپردازند.
چست، که کاریکاتوریست مجلۀ نیویورکر است، گزارشی ملموس، پرمایه، و بهشدت خندهدار از زوال جسمی و روحی و فوت پدر و مادرش در دو سال آخر زندگیشان رقم زده و از تلاشهای دلسوزانه و مشفقانۀ خود برای تحملپذیرکردن روندِ سفر ابدیِ آنها گفته است.
این کتاب، مجموعهای از یادداشتهای روزانه است، اما میتواند بهعنوان یک کتاب راهنمای خودیاری هم باشد، برای آنهایی که دچار مصائب سالهای آخر زندگی پدر و مادرشان هستند. …