
بیش از ۹۰ درصد زمانی که داریم به موسیقی گوش میدهیم صرف شنیدنِ آهنگهای تکراری میشود. گاهی موسیقیای که دوستش نداریم را، بعد از چند بار گوشدادن، اندکاندک میپسندیم. اگر میخواهید بدانید تکرار چقدر با موسیقایی جلوهکردن صداها عجین است، کافی است شروع کنید به تکرارکردن کلمهای بدآوا، مثلاً قاشق. خواهید دید که، بعد از چندینبار تکرار این کلمه، گویی دارید با آن آواز میخوانید. اما چرا تکرار صداها چنین تأثیری بر ما دارد؟
ایان — موسیقی چیست؟ صف فیلسوفانی که دربارۀ این پرسش اندیشیدهاند پایانی ندارد، اما بیشتر ما در پاسخ به این پرسش با اعتمادبهنفس میگوییم: «وقتی میشنوم، میفهمم چیه». دربارۀ موسیقاییبودن، داوری محکمی وجود ندارد و داوریها به انعطافپذیری شهرهاند. آهنگهایی که در کلوبها پخش میشوند ممکن است اول به نظرتان خیلی مزخرف برسند، اما پس از چند بار گوشدادن از آنها خوشتان میآید و با آنها ضرب میگیرید. بیتفاوتترین آدمها به موسیقی را به خانهای ببرید که در آن یک نفر در حال تمرین تکنوازی موسیقی معاصر است، عاقبت در حالی خانه را ترک میکند که یکی از آهنگهای لیگِتی [۱] را با سوت میزند. تکرارْ عملِ سادهای است که میتواند مثل یک عامل جادویی باعث موسیقاییشدن شود. بهجای طرح پرسش «موسیقی چیست؟» بهتر است بپرسیم: «آنچه بهعنوان موسیقی میشنویم چیست؟» در این حالت نیز بسیاری پاسخ خواهند داد که «وقتی دوباره بشنوم، میفهمم چیه».
روانشناسان دریافتهاند که انسان چیزهایی را ترجیح میدهد که قبلاً تجربه کرده است. از زمانی به این واقعیت پی بردهایم که رابرت زایونس در سال ۱۹۶۰ برای نخستینبار «تأثیر نمایش محض» [۲] را اثبات کرد. در آزمایش او، افراد پس از دو یا سه بار دیدن یا شنیدن …