مدرنیسم مبارزه علیه کلیشه‌ها بود، اما خود کلیشه شد<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

مدرنیسم مبارزه علیه کلیشه‌ها بود، اما خود کلیشه شد

ایده‌ها و هیجانات تقلبی، از کوسۀ نمک‌سود تا موسیقی بی‌صدا، حقیقت و زیبایی را از بین برده‌اند

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۸ دقیقه مطالعه

bookmark
مدرنیسم مبارزه علیه کلیشه‌ها بود، اما خود کلیشه شد

جان کیج، موسیقی‌دان آمریکایی، قطعۀ بسیار مشهوری دارد که در آن یک پیانیست دقیقاً به مدت ۴ دقیقه و ۳۳ ثانیه پشت پیانو می‌نشیند، بدون آنکه دست به چیزی بزند. اگر پیگیرِ هنر مدرن باشید، این قبیل شیرین‌کاری‌ها برایتان ناآشنا نیست. خب، وقتی همۀ منتقدین دارند به‌به و چه‌چه می‌کنند، چه کسی جرئت دارد به این‌جور نوآوری‌ها بتازد؟ احتمالاً راجر اسکروتن، فیلسوفی که هنوز مدافع سرسخت فرهنگ والا و منتقد سرسخت فرهنگِ تقلب و بسیاری از متفکران و هنرمندان معاصر است.

ایان — فرهنگِ والا ضمیر خودآگاه جامعه است. این فرهنگ حاوی آن آثار هنری، ادبی، پژوهشی و فلسفی است که چارچوبِ مرجعِ مشترک تحصیل‌کردگان را می‌سازد. فرهنگ والا دستاوردی آسیب‌پذیر است که برای تداوم‌یافتن باید مبتنی بر فهمی از سنت و تأیید گستردۀ هنجارهای اجتماعی پیرامونی‌اش باشد. وقتی آن چیزها از میان بروند، که این اتفاق لاجرم می‌افتد، فرهنگِ تقلب جای فرهنگ والا را می‌گیرد.

تقلب تا حدی نیازمندِ همدستی مجرم و قربانی است که، برای باور به چیزی که به آن باور ندارند و احساس چیزی که ناتوان از احساسش هستند، تبانی کنند. ما اعتقادات تقلبی داریم، نظرات تقلبی داریم و تخصص‌های تقلبی. هیجان تقلبی هم هست و وقتی به وجود می‌آید که افراد فُرم و زبانی را که احساسات حقیقی می‌تواند در آن ریشه بدواند چنان تنزل می‌دهند که دیگر تفاوت بین صدق و کذب برایشان کاملاً روشن نیست. کیچ [۱] یک مصداق بسیار مهم این ماجراست. آثار هنری کیچ پاسخی به دنیای واقعی نیستند، بلکه محصولاتی جعلی‌اند که طراحی شده‌اند تا جانشین دنیای واقعی شوند. اما تولیدکننده و مصرف‌کننده تبانی می‌کنند تا همدیگر را متقاعد سازند که آنچه در و از طریق آثار هنری کیچ احساس می‌کنند یک امر عمیق، مهم و واقعی است.

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۷ فصلنامه علوم انسانی ترجمان (تابستان ۱۳۹۷) منتشر شده است.