
از اختراع بسکتبال کمی بیش از صد سال میگذرد. این بازی اولینبار بهمثابۀ راهحلی برای تخلیۀ فیزیکی بزهکاران ساخته شد، اما با سرعتی باورنکردنی بین جوانان آمریکایی و سپس در سراسر دنیا محبوبیت پیدا کرد. راز زیبایی بسکتبال در چیست؟ دیو هیکی، منتقد هنری سرشناس، معتقد است بسکتبال مثالی از زندگی در چارچوب تمدن است، کششی هم برای پیروزی و هم برای ارتقا.
وقت سوم بازی تیم لِیکرز در برابر سِونتی سیکسرز است، در بازی پنجم از فینال ان.بی.اِی(۱) سال ۱۹۸۰. ماریس چیکز از ݣݣتیم سیکسرز توپ را در زمین پیش میبرد. با یک پاس سرعتی توپ را به جولیوس اروینگ میرساند که سعی دارد از نیمۀ راست زمین و با گذشتن از سد کریم عبدالجبار خود را به سبد نزدیک کند. جولیوس توپ را در یک دست خود گرفته، به هوا میپرد و از زمین فاصله میگیرد. کریم، که هر دو دستش را بالا آورده، سعی میکند راهش را سد کند. جولیوس خم میشود و از زیر دست کریم خودش را میرساند زیر سبد و حتی از زیر تختۀ بسکتبال هم رد میشود، همچون پرندهای که از تمام بندها میرهد. اما نه! ناگهان با چرخش بدنش در هوا موفق میشود به عقب و به زیر حلقه برگردد و توپ را از طرفِ چپ وارد سبد کند.
وقتی اروینگ این گل را زد، من از جایم پریدم و برای لحظهای در هوا معلق ماندم، جادوی همنوایی مرا آن بالا نگه داشته بود. وقتی به زمین برگشتم، همه در سالن فریاد میزدند: «باید پخش مجدد را ببینیم!» تلویزیونها صحنه را دوباره نشان دادند و آن شگفتی تکرار شد. خدایا، عجب بازیِ خارقالعادهای! زیبایی ورزشیِ آسمانیاش مدهوشکننده بود، ولی این میزان از ابرام و هدفمندی، و آن جریان سیال از خردهتصمیمهای آنی که اروینگ را به خلق چنین لحظهای رسانید... خب آدم را منقلب میکند. این لحظه مصداق …