
چند ماه قبل، شان پارکر، اولین رئیس فیسبوک، حرفهایی زد که داغ دل خیلیها را تازه کرد. پارکر تأیید کرد که فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی، آگاهانه و عامدانه، از نقصانهای روانشناختی انسانها سوءاستفاده میکنند تا کاربرانشان را هر چه بیشتر درگیر کنند، دقیقاً مثل نوعی اعتیاد. این سخنان نشانهای بود از موج جدیدی که بین مردم راه افتاده است. حالا خیلیها دارند شبکههای اجتماعی را ترک میکنند تا شاید آرامش قبلیشان را دوباره پیدا کنند.
ونیتی فر — بسیاری آمریکای پیش از جنگ داخلی را یک فانتزی پیشرو تصور میکنند: مردانی با سبیلهای چخماقی که در سالنهای گردوخاکگرفته لم دادهاند و عرق ذرت بالا میاندازند، و صدای پیانو هم در پسزمینه میآید. ولی، در واقعیت، زندگی در آن روزگار کثیفتر از این حرفها بود: آمریکاییها، پس از فراغت از کار، وقت خود را در شیرهکشخانههای کاملاً قانونی، با کشیدن هروئین، میگذراندند. در سال ۱۸۸۵، تریاک و کوکائین را حتی به بچهها هم میدادند تا مرهمی باشد بر دردِ دنداندرآوردن. «قطرۀ کوکائین برای دنداندرد»، که با شعار «تسکین فوری» تبلیغ میشد، بستهای پانزده سنت فروخته میشد. امروزه، در میانۀ بحران مواد مخدر، وقتی این را میشنویم، بیبروبرگرد تعجب میکنیم و میپرسیم: «واقعاً چه فکری پیش خودشون میکردن؟»
من نیز غالباً، وقتی به شبکههای اجتماعی و تسلط فعلیشان بر جامعه فکر میکنم، همین تعجب و سؤال را دارم. آیا نسلهای آینده، ده یا بیست یا صد سال بعد، به امروزِ ما خواهند نگریست و با سردرگمی خواهند پرسید درست است که این شبکههای اجتماعی فوایدی داشتند ولی، با وجود شواهدی مبنی بر اینکه این پلتفرمها در حال نابودکردن جامعه بودند، چرا نسلی از انسانها اینقدر به …